کلمه جو
صفحه اصلی

sinew


معنی : وتر، پی، رباط، رگ و پی، تار و پود
معانی دیگر : زور، نیروی عضلانی، توانایی، قوه، زورمندی، (معمولا جمع) سرچشمه ی زور، وسیله ی زورمندی، ارکان، زورمند کردن، نیرومند کردن، محکم کردن، زردپی (tendon هم می گویند)، (گوشت) پوره

انگلیسی به فارسی

ملین، تار و پود، رباط، رگ و پی، پی، وتر


رگ وپی، پی، وتر، تار وپود، رباط


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a tendon.

(2) تعریف: muscular strength.
مشابه: brawn, muscle

(3) تعریف: (often pl.) the source or foundation of strength and vigor.

- Elections are the sinews of democratic government.
[ترجمه ترگمان] انتخابات the دولت دموکراتیک است
[ترجمه گوگل] انتخابات دولتهای دموکرات هستند

• tendon; physical force, muscle; strength, power; vigor; source of strength
a sinew is a cord in your body that connects a muscle to a bone.

مترادف و متضاد

وتر (اسم)
chord, cord, thews, hypotenuse, tendon, nerve, sinew

پی (اسم)
scent, foundation, substratum, tendon, nerve, footstep, fundament, sinew

رباط (اسم)
ligature, ligament, sinew

رگ و پی (اسم)
sinew, nervation

تار و پود (اسم)
texture, sinew, warp and woof

جملات نمونه

the sinews of our national defence

ارکان پدافند ملی ما


a belt sinewed with wires

تسمه‌ای که در آن سیم دوانده بودند (با سیم مستحکم شده بود)


1. this vital task demands moral as well as intellectual sinew
این امر خطیر مستلزم نیروی اخلاقی و فکری است.

2. He strained every sinew to help us, but didn't succeed.
[ترجمه ترگمان]او تلاش می کرد تا به ما کمک کند، اما موفق نشد
[ترجمه گوگل]او برای همه ما کمک کرد، اما موفق نشد

3. Rope is the sinew of any sailing vessel.
[ترجمه ترگمان]طناب، رگ هر کشتی بادبانی است
[ترجمه گوگل]طناب محوری هر کشتی شناور است

4. Or do you strain every sinew to go for that elusive target set on a small plateau?
[ترجمه ترگمان]یا هر sinew رو فشار میدی که به سمت هدف دور افتاده روی یه فلات کوچک حرکت کنن؟
[ترجمه گوگل]یا آیا شما هر گونه پیچیدگی را برای رسیدن به هدف ناخوشایند تنظیم شده در یک فلات کوچک فشار می دهید؟

5. She could feel every bone and sinew of him.
[ترجمه ترگمان]تمام استخوان های بدنش را احساس می کرد
[ترجمه گوگل]او می تواند هر استخوان و عضله او را احساس کند

6. My son feels long and stringy now, all sinew, veins and bone.
[ترجمه ترگمان]پسر من دراز و وارفته است و حالا همه رگ و رگ و استخوان
[ترجمه گوگل]پسر من احساس می کند که در حال حاضر، تمام گلو، رگ و استخوان است

7. Trim all excess fat and sinew from roast.
[ترجمه ترگمان]* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
[ترجمه گوگل]تمام چربی های اضافی را بریزید و از گوشت چرخ کرده

8. The edema in sinew of kidney, lesser omental bursa or peripancreas, and ascites were recorded, 1 point scored each site.
[ترجمه ترگمان]تورم در پی کلیه، omental کم تر یا peripancreas، و ascites ثبت شدند و یک امتیاز هر سایت را به ثمر رساند
[ترجمه گوگل]ادم در ناحیه کلیه، bursa اگزالات کمتر یا پریپنکراس، و آسکیت ثبت شد، 1 امتیاز در هر سایت

9. Deer's tail, sinew, mushrooms, frog's egg, red ginseng.
[ترجمه ترگمان]دم گوزن، پی شکار، قارچ، تخم قورباغه، اشقه قرمز
[ترجمه گوگل]دم گوزن، گوته، قارچ، تخم مرغ قورباغه، جینسنگ قرمز

10. All tough sinew, she looked like a hawk eyeing prey.
[ترجمه ترگمان]او مثل عقابی که به طعمه اش خیره شده بود، نگاه کرد
[ترجمه گوگل]تمام سختی های بدنش، شبیه یک طعمه وحشی بود

11. Burun's eldest son was a tall rangy man with a lot of muscle and sinew.
[ترجمه ترگمان]پسر بزرگ Burun مردی بود بلند و لاغر با مقدار زیادی ماهیچه و ماهیچه
[ترجمه گوگل]پسر ارشد بورون مردی باهوش و باهوش بود که عضله و مفاصل زیادی داشت

12. She shifted restlessly beneath him, her heart pounding out of control as she registered the powerful interplay of muscle and sinew.
[ترجمه ترگمان]او با بی قراری جا به جا شد، ضربان قلبش از کنترل خارج شد، و در حالی که حالت قوی عضلانی و عضلانی را در خود ثبت کرده بود، قلبش از کنترل خارج شد
[ترجمه گوگل]او با بی اعتنایی در زیر او حرکت کرد، قلب او از کنترل خارج شد، چون او قدرت تفکر عضله و بدن را ثبت کرد

13. It looked as if Changez had stuck his hand into a fire and had had flesh, bone and sinew melted together.
[ترجمه ترگمان]طوری به نظر می رسید که انگار Changez دستش را در آتش فرو کرده بود و گوشت و پوست و پوست را با هم ذوب کرده بود
[ترجمه گوگل]به نظر می رسید که چیز دستش را به آتش کشید و گوشت، استخوان و مفاصل را با هم مخلوط کرده بود

14. They sketched a woman whose chest had been carefully cut open to reveal muscle and sinew.
[ترجمه ترگمان]ان ها یک زن را طرح کردند که سینه را با دقت باز کرده بود تا عضلات و ماهیچه را آشکار کند
[ترجمه گوگل]آنها یک زن را که سینه خود را به دقت باز کرده بود برای نشان دادن عضله و مفصل کشف کرد

This vital task demands moral as well as intellectual sinew.

این امر خطیر مستلزم نیروی اخلاقی و فکری است.



کلمات دیگر: