1. irreconcilable accounts
حساب هایی که باهم نمی خوانند
2. irreconcilable differences
اختلافات رفع نشدنی
3. irreconcilable enemies
دشمنان آشتی ناپذیر
4. these contrarieties are irreconcilable
این تضادها آشتی ناپذیر هستند.
5. The theory is irreconcilable with the facts.
[ترجمه ترگمان]این نظریه با واقعیات آشتی ناپذیر و در تضاد است
[ترجمه گوگل]این نظریه با حقایق مخلوط است
6. This belief was irreconcilable with the Church's doctrine of salvation.
[ترجمه ترگمان]این عقیده با اصول رستگاری کلیسا آشتی ناپذیر بود
[ترجمه گوگل]این باور با دکترین نجات کلیسا ناسازگار بود
7. These practices are irreconcilable with the law of the Church.
[ترجمه ترگمان]این اعمال با قانون کلیسا منافات دارد
[ترجمه گوگل]این شیوه ها با قانون کلیسا ناسازگار است
8. These old concepts are irreconcilable with modern life.
[ترجمه ترگمان]این مفاهیم قدیمی با زندگی مدرن irreconcilable
[ترجمه گوگل]این مفاهیم قدیمی با زندگی مدرن ناسازگار هستند
9. It can be argued that formalism is fundamentally irreconcilable with other readings-especially, in this instance, psychoanalytical readings.
[ترجمه ترگمان]می توان استدلال کرد که فرمالیسم به طور بنیادی با دیگر خوانش ها منافات دارد - به خصوص در این مورد، psychoanalytical خوانش را نشان می دهد
[ترجمه گوگل]می توان استدلال کرد که فرمالیتم اساسا با سایر قرائت ها غیر قابل انطباق است - به ویژه در این مورد، قرائت های روانکاوی
10. Monroe was an irreconcilable opponent of national policy and a recognized leader of the rebel portion of the white population.
[ترجمه ترگمان]مونرو مخالف irreconcilable سیاست ملی و رهبر شناخته شده بخش یاغی جمعیت سفید بود
[ترجمه گوگل]مونرو مخالف غیرقابل قبول سیاست های ملی و یک رهبر شناخته شده بخش شورشیان سفید پوست بود
11. When irreconcilable differences exist between two people, it is better that they should separate.
[ترجمه ترگمان]وقتی اختلافات آشتی ناپذیر بین دو نفر وجود دارد، بهتر است که آن ها از هم جدا شوند
[ترجمه گوگل]هنگامی که تفاوت های غیر قابل انعطاف بین دو نفر وجود دارد، بهتر است که آنها جدا شوند
12. Twentieth-century man finds himself caught between two irreconcilable visions.
[ترجمه ترگمان]قرن بیستم انسان خود را میان دو رویای متضاد می یابد
[ترجمه گوگل]مرد قرن بیستم متوجه می شود که بین دو دیدگاه غیر قابل قبول است
13. Fighting in a war was irreconcilable with his religious beliefs.
[ترجمه ترگمان]جنگ در جنگ با عقاید مذهبی او آشتی ناپذیر بود
[ترجمه گوگل]مبارزه با جنگ با باورهای مذهبی خود غیرقابل قبول بود
14. The only way Glass could overcome this irreconcilable difference was by doing away with the bar lines completely.
[ترجمه ترگمان]تنها راهی که شیشه می توانست بر این تفاوت آشتی ناپذیر چیره شود، این بود که با خطوط نوار به طور کامل کنار گذاشته شود
[ترجمه گوگل]تنها راهی که Glass می تواند بر این اختلاف غیر قابل انطباق غلبه کند این است که به طور کامل با خطوط نوار کنار بیایید