کلمه جو
صفحه اصلی

platonic


معنی : افلاطونی، پیرو افلاطون
معانی دیگر : (معمولا p کوچک) وابسته به عشق پاک (و خالی از علائق یا روابط شهوانی)، وابسته به افلاطون و فلسفه ی او، غیر عملی، خوش بینانه، آرمانی

انگلیسی به فارسی

افلاطونی، پیرو افلاطون


پیرو افلاطون، افلاطونی


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: Platonically (adv.)
(1) تعریف: of, pertaining to, or resembling Plato or his philosophy.

(2) تعریف: (usu. l.c.) of or denoting love or a similar close relationship that is characterized by spiritual, rather than sexual, intimacy.
متضاد: sexual

• not sensual; spiritual; not dependent on anything
platonic relationships or feelings do not involve sex.

مترادف و متضاد

افلاطونی (صفت)
platonic

پیرو افلاطون (صفت)
platonic

expressing nonphysical love


Synonyms: ideal, idealistic, intellectual, quixotic, spiritual, transcendent, Utopian, visionary


Antonyms: physical


جملات نمونه

1. platonic love
عشق افلاطونی،عشق پاک

2. "Our relationship is totally platonic," she stated.
[ترجمه ترگمان]وی اظهار داشت: \" رابطه ما کاملا افلاطونی است \"
[ترجمه گوگل]او گفت: 'رابطه ما کاملا پلاتونی است '

3. She values the platonic friendship she has had with Chris for ten years.
[ترجمه ترگمان]او به دوستی افلاطونی که با کریس به مدت ده سال دارد احترام می گذارد
[ترجمه گوگل]او ارزش دوستی پلوتانیایی که با کریس در مدت ده سال داشته است ارزش دارد

4. They'd had a close platonic relationship for more than thirty years.
[ترجمه ترگمان]بیش از سی سال بود که رابطه افلاطونی داشتند
[ترجمه گوگل]آنها بیش از سی سال رابطه نزدیک پلاتونی داشتند

5. He smelt like a Platonic ideal of a man would smell.
[ترجمه ترگمان]بوی یک ایده آل افلاطونی از یک مرد به مشامش رسید
[ترجمه گوگل]او مانند یک ایده افلاطونی، یک مرد بوی می دهد

6. Their friendship remained purely platonic.
[ترجمه ترگمان]دوستی شان کام لا افلاطونی بود
[ترجمه گوگل]دوستی آنها کاملا پلاتونی بود

7. Their relationship is strictly platonic.
[ترجمه ترگمان]رابطه آن ها به شدت افلاطونی است
[ترجمه گوگل]رابطه آنها به شدت Platonic است

8. We are back to the Platonic world of pure forms, pure possibilities.
[ترجمه ترگمان]ما به دنیای افلاطونی از شکل های خالص و احتمالات خالص بر می گردیم
[ترجمه گوگل]ما به دنیای افلاطونی از اشکال خالص، امکانات خالص بازگشته ایم

9. Their relationship was strictly platonic, even though she was living in his apartment.
[ترجمه ترگمان]رابطه آن ها کام لا افلاطونی بود، با این که در آپارتمانش زندگی می کرد
[ترجمه گوگل]رابطه آنها به شدت Platonic، حتی اگر او در آپارتمان خود زندگی می کردند

10. Lovely platonic evenings, the odd kiss and fumble?
[ترجمه ترگمان]شبه ای platonic دوست داشتنی، یه بوسه عجیب و الکی؟
[ترجمه گوگل]دوست داشتنی شبهای پلاتونی، بوسه عجیب و غریب

11. Is it a parody of the platonic republic, where politics, art and philosophy come together?
[ترجمه ترگمان]آیا آن یک جمهوری افلاطونی است که در آن سیاست، هنر و فلسفه به هم می رسند؟
[ترجمه گوگل]آیا این تقلید از جمهوری پلاتونی است که در آن سیاست، هنر و فلسفه گرد هم می آیند؟

12. Nor does he inflate the importance of a Platonic heterosexual dalliance.
[ترجمه ترگمان]همچنین اهمیت یک dalliance غیر همجنس باز را نیز افزایش نمی دهد
[ترجمه گوگل]او همچنین اهمیت یک افسانه گرایی افسارگسیخته را پر نمی کند

13. Before marriage, platonic love is best.
[ترجمه ترگمان]قبل از ازدواج عشق افلاطونی بهترین است
[ترجمه گوگل]قبل از ازدواج، عشق پلاتونی بهترین است

14. The neo - platonic Gnostic school of Alexandria became its centre in the first centuries A . D .
[ترجمه ترگمان]مکتب neo افلاطونی در اسکندریه مرکزی شد که در قرون اول میلادی به مرکز خود تبدیل شد د
[ترجمه گوگل]مدرسه عرفانی نئوتلاسیک اسکندریه در قرن اول میلادی مرکز آن شد د

15. Extrospection by a Platonic viewpoint: concept modeling.
[ترجمه ترگمان]دیدگاه Platonic: مدل سازی مفهومی
[ترجمه گوگل]تفسیر توسط مدل مفهومی دیدگاه افلاطونی

platonic love

عشق افلاطونی، عشق پاک


پیشنهاد کاربران

خالص وبی ریا، در حد کمال مثل عشق خالص

عشق اسطوره ای مثل عشق به یک قهرمان یا عشق به یک برادر ( بدون دخالت میل جنسی )


کلمات دیگر: