1. platonic love
عشق افلاطونی،عشق پاک
2. "Our relationship is totally platonic," she stated.
[ترجمه ترگمان]وی اظهار داشت: \" رابطه ما کاملا افلاطونی است \"
[ترجمه گوگل]او گفت: 'رابطه ما کاملا پلاتونی است '
3. She values the platonic friendship she has had with Chris for ten years.
[ترجمه ترگمان]او به دوستی افلاطونی که با کریس به مدت ده سال دارد احترام می گذارد
[ترجمه گوگل]او ارزش دوستی پلوتانیایی که با کریس در مدت ده سال داشته است ارزش دارد
4. They'd had a close platonic relationship for more than thirty years.
[ترجمه ترگمان]بیش از سی سال بود که رابطه افلاطونی داشتند
[ترجمه گوگل]آنها بیش از سی سال رابطه نزدیک پلاتونی داشتند
5. He smelt like a Platonic ideal of a man would smell.
[ترجمه ترگمان]بوی یک ایده آل افلاطونی از یک مرد به مشامش رسید
[ترجمه گوگل]او مانند یک ایده افلاطونی، یک مرد بوی می دهد
6. Their friendship remained purely platonic.
[ترجمه ترگمان]دوستی شان کام لا افلاطونی بود
[ترجمه گوگل]دوستی آنها کاملا پلاتونی بود
7. Their relationship is strictly platonic.
[ترجمه ترگمان]رابطه آن ها به شدت افلاطونی است
[ترجمه گوگل]رابطه آنها به شدت Platonic است
8. We are back to the Platonic world of pure forms, pure possibilities.
[ترجمه ترگمان]ما به دنیای افلاطونی از شکل های خالص و احتمالات خالص بر می گردیم
[ترجمه گوگل]ما به دنیای افلاطونی از اشکال خالص، امکانات خالص بازگشته ایم
9. Their relationship was strictly platonic, even though she was living in his apartment.
[ترجمه ترگمان]رابطه آن ها کام لا افلاطونی بود، با این که در آپارتمانش زندگی می کرد
[ترجمه گوگل]رابطه آنها به شدت Platonic، حتی اگر او در آپارتمان خود زندگی می کردند
10. Lovely platonic evenings, the odd kiss and fumble?
[ترجمه ترگمان]شبه ای platonic دوست داشتنی، یه بوسه عجیب و الکی؟
[ترجمه گوگل]دوست داشتنی شبهای پلاتونی، بوسه عجیب و غریب
11. Is it a parody of the platonic republic, where politics, art and philosophy come together?
[ترجمه ترگمان]آیا آن یک جمهوری افلاطونی است که در آن سیاست، هنر و فلسفه به هم می رسند؟
[ترجمه گوگل]آیا این تقلید از جمهوری پلاتونی است که در آن سیاست، هنر و فلسفه گرد هم می آیند؟
12. Nor does he inflate the importance of a Platonic heterosexual dalliance.
[ترجمه ترگمان]همچنین اهمیت یک dalliance غیر همجنس باز را نیز افزایش نمی دهد
[ترجمه گوگل]او همچنین اهمیت یک افسانه گرایی افسارگسیخته را پر نمی کند
13. Before marriage, platonic love is best.
[ترجمه ترگمان]قبل از ازدواج عشق افلاطونی بهترین است
[ترجمه گوگل]قبل از ازدواج، عشق پلاتونی بهترین است
14. The neo - platonic Gnostic school of Alexandria became its centre in the first centuries A . D .
[ترجمه ترگمان]مکتب neo افلاطونی در اسکندریه مرکزی شد که در قرون اول میلادی به مرکز خود تبدیل شد د
[ترجمه گوگل]مدرسه عرفانی نئوتلاسیک اسکندریه در قرن اول میلادی مرکز آن شد د
15. Extrospection by a Platonic viewpoint: concept modeling.
[ترجمه ترگمان]دیدگاه Platonic: مدل سازی مفهومی
[ترجمه گوگل]تفسیر توسط مدل مفهومی دیدگاه افلاطونی