کلمه جو
صفحه اصلی

mummer


معنی : بازیگر، هنرپیشه صامت، بازیگر نقابدار ایام نوئل
معانی دیگر : (انگلیس) کسی که جامه ی ویژه پوشیده و نقاب می زند (به ویژه در جشن ها و نمایش های ایام کریسمس)

انگلیسی به فارسی

بازیگر، هنرپیشه صامت، بازیگر نقابدار ایام نوئل


مامان، بازیگر، هنرپیشه صامت، بازيگر نقابدار ايام نوئل


انگلیسی به انگلیسی

• pantomime, actor, mime

مترادف و متضاد

بازیگر (اسم)
actor, performer, puppeteer, mummer, stager

هنرپیشه صامت (اسم)
mummer

بازیگر نقابدار ایام نوئل (اسم)
mummer

جملات نمونه

1. Stalls were out and there were mummers performing miracle plays.
[ترجمه ترگمان]Stalls بیرون بودند و mummers نمایشی اجرا می شد
[ترجمه گوگل]اصطبل ها خارج شده بودند و مومیروس هایی که بازی های معجزه ای را انجام می دادند

2. But the Christmas mummers remained - and some who read this will be able to recall them.
[ترجمه ترگمان]اما نقاب داران کریسمس باقی ماندند - و کسی که این را خواند توانست آن ها را به یاد آورد
[ترجمه گوگل]اما مومیایی های کریسمس باقی مانده اند - و بعضی از کسانی که این را خوانده اند قادر خواهند بود تا آنها را به یاد بیاورند

3. Capering through contemporary photography like a mummer gatecrashing the court ball, Jo Spence showed up all the medium's conceits.
[ترجمه ترگمان]جو اسپنس در حین عکاسی معاصر مانند یک mummer در مجلس رقص درباری، همه تصورات محیط را به خود نشان داد
[ترجمه گوگل]جورج اسپنس از طریق عکاسی معاصر مثل یک دروازه بان مامور دروازه دادگاه، همه محرمانه رسانه را نشان داد

4. Kinch, the loveliest mummer of them all.
[ترجمه ترگمان]Kinch، the mummer همه شون
[ترجمه گوگل]Kinch، یکی از عزیزترین ها از همه آنها

5. Do all these would-be triarchs provide mummer shows?
[ترجمه ترگمان]آیا تمام این کارها را می توان انجام داد و برنامه های mummer را ارائه داد؟
[ترجمه گوگل]آیا همه این triarchs می تواند نشان می دهد mummer؟

6. He is very ugly but a lovely mummer.
[ترجمه ترگمان]اون خیلی زشته اما یه هنرپیشه دوست داشتنی
[ترجمه گوگل]او بسیار زشت است اما یک مامان دوست داشتنی است

7. When I tried to run off the master mummer cut off half my nose, so I had no choice but to go with them and learn to be amusing.
[ترجمه ترگمان]وقتی که من سعی کردم از طرف master که نیمی از دماغم را کنده بود فرار کنم، بنابراین چاره ای نداشتم جز اینکه با آن ها بروم و یاد بگیرم که سرگرم کننده باشند
[ترجمه گوگل]وقتی که من سعی کردم با مامور اصلی کار کنم، نیمه بینی را قطع کردم، بنابراین من هیچ انتخابی نداشتم، اما با آنها رفتم و یاد گرفتم که سرگرم باشم

8. The countryside had no grotesqueries or mummer shows . . . though it did have wells aplenty, to swallow up unwanted kittens, three-headed calves, and babes like him.
[ترجمه ترگمان]حومه شهر هیچ نمایشی نداشت و هیچ نمایشی نداشت، با وجود اینکه خیلی کار کرده بودند که بچه گربه ناخواسته را که سه تا سر داشت، قورت می دادند، و babes مثل او بودند
[ترجمه گوگل]حومه شهر هیچ غزالی یا نمایشهای مومیایی نداشت هرچند که این مقدار زیاد بود، بلعیدن بچه گربه های ناخواسته، گوساله های سه سر و بررسی هایی مانند او

9. A mummer playing a part.
[ترجمه ترگمان] یه کمدین داره نقش بازی می کنه
[ترجمه گوگل]یک مامان بخشی بازی می کند

10. If one talk with the teachers at Yorkshire, however, it quickly becomes clear that an impressive mummer of very capable and creative teachers work here.
[ترجمه ترگمان]با این حال، اگر کسی با معلم ها در یورک شر صحبت کند، به سرعت روشن می شود که یک mummer موثر از استادان بسیار توانا و خلاق در اینجا کار می کنند
[ترجمه گوگل]با این حال، اگر صحبت با معلمان در یورکشایر، به سرعت روشن می شود که یک مومیایی چشمگیر از معلمان بسیار فعال و خلاق در اینجا کار می کنند

11. The word "mummer" has been linked to words such as mumble and mute and non-English words meaning mask because before the advent of these plays, mummers were people who did what?
[ترجمه ترگمان]کلمه \"mummer\" به کلماتی مانند mumble و کلمات گنگ و غیر انگلیسی به معنای ماسک متصل شده است، زیرا پیش از ظهور این نمایش ها، mummers مردمی بودند که این کار را انجام می دادند؟
[ترجمه گوگل]کلمه 'mummer' با واژه هایی مانند مامان و خاموش و واژه های غیر انگلیسی به معنای ماسک مرتبط بوده است، زیرا قبل از ظهور این نمایشنامه ها، مومیایی ها افرادی بودند که چه کاری انجام می دادند؟

12. His own father sold him to a slaver when he was three, but he grew up to be such a famous mummer that he bought his freedom.
[ترجمه ترگمان]وقتی که سه سالش بود پدرش او را به یک برده دار فروخت، اما بزرگ شد و از این طرف به این طرف و آن طرف رفت
[ترجمه گوگل]پدرش، زمانی که سه ساله بود، او را به یک ساندرا فروخت، اما او رشد کرد تا چنین مردمی مشهور باشد که آزادی اش را به دست آورد


کلمات دیگر: