کلمه جو
صفحه اصلی

dissocial


معنی : غیر اجتماعی، نامناسب برای معاشرت، غیر معاشر
معانی دیگر : رجوع شود به: unsocial

انگلیسی به فارسی

غیرمعاشر، نامناسب برای معاشرت


غیر انسانی، غیر اجتماعی، نامناسب برای معاشرت، غیر معاشر


انگلیسی به انگلیسی

• unsocial

مترادف و متضاد

غیر اجتماعی (صفت)
asocial, unsociable, unsocial, dissocial, dissociable

نامناسب برای معاشرت (صفت)
dissocial

غیر معاشر (صفت)
sullen, dissocial

جملات نمونه

1. Dissocial to behavior, shrink back, the chronic schizophrenia with dim affection has urge the action with active drive.
[ترجمه ترگمان]واکنش به رفتار، عقب نشینی کردن، شیزوفرنی مزمن با محبت کم، این عمل را با محرک فعال تحریک می کند
[ترجمه گوگل]اختلال در رفتار، کاهش انزال، اسکیزوفرنی مزمن با کم توجهی، باعث می شود که عمل با درایو فعال انجام شود

2. Apart from these, watching TV will make us dissocial .
[ترجمه ترگمان]به غیر از این ها، تماشای تلویزیون ما را گیج می کند
[ترجمه گوگل]به غیر از این، تماشای تلویزیون ما را ناامید می کند

3. Is psychology shut oneself, dissocial, empty, blue, extreme, abased how to do?
[ترجمه ترگمان]آیا روانشناسی نفس می کشد، تهی، تهی، آبی، افراطی، و abased چگونه می شود؟
[ترجمه گوگل]آیا روانشناسی خود را بسته است، دیوانه، خالی، آبی، افراطی، غارتگری، چگونه باید انجام داد؟

4. More general performance is dissocial, obstinate, right all round the person lacks credit, have hostility even.
[ترجمه ترگمان]عملکرد کلی تر dissocial، obstinate، حق تمام افرادی است که فاقد اعتبار هستند، بلکه دشمنی دارند
[ترجمه گوگل]عملکرد کلی تر، غیر انسانی، مشتاق است، درست است که همه افراد فاقد اعتبار هستند، حتی دشمنی دارند

5. Does the person that does appearance to make dissocial go an original joy?
[ترجمه ترگمان]آیا کسی که ظاهر می شود برای تبدیل dissocial به یک شادی اصلی ظاهر می شود؟
[ترجمه گوگل]آیا فردی که ظاهر می شود برای عدم انصراف، یک شادی اصلی است؟

6. Apart from these, watching TV will make us dissocial . I think that we'd better take part in some outdoor activities instead of watching TV.
[ترجمه ترگمان]به غیر از این ها، تماشای تلویزیون ما را گیج می کند فکر می کنم بهتر است به جای تماشای تلویزیون، در برخی فعالیت های بیرونی شرکت کنیم
[ترجمه گوگل]به غیر از این، تماشای تلویزیون ما را ناامید می کند من فکر می کنم بهتر است به جای تماشای تلویزیون، در برخی از فعالیت های در فضای باز شرکت کنیم

7. To dissocial and slack patient, should supervise and urge its attend simple recreational and sports activities, avoid lie in bed all day.
[ترجمه ترگمان]برای بیمار کردن و سست کردن بیمار باید بر فعالیت های تفریحی و فعالیت های ورزشی ساده نظارت کرده و تمام روز از خوابیدن اجتناب کنید
[ترجمه گوگل]بیمار دیسوش و خشن باید مراقب فعالیت های تفریحی و ورزشی خود باشید و از فعالیت خود در تمام طول روز جلوگیری کنید

8. The dissocial man lowers his head with superiority to the love!
[ترجمه ترگمان]مرد dissocial سرش را با برتری نسبت به عشق پایین می آورد!
[ترجمه گوگل]مرد دیوانهار سر خود را با برتری به عشق پایین می آورد!

9. Is psychology shut oneself, dissocial, empty, blue, extreme, self-abased how to do?
[ترجمه ترگمان]آیا روانشناسی نفس می کشد، dissocial، تهی، آبی، افراطی، خود - abased چگونه باید انجام دهد؟
[ترجمه گوگل]آیا روانشناسی خود را بسته است، دیوانه، خالی، آبی، افراطی، خودخواهانه چگونه انجام دهید؟

10. Excessive and depressive. Dissocial or does spirit break down can you bring about the suicide?
[ترجمه ترگمان]بیش از حد و افسرده کننده آیا شما می توانید خودکشی کنید یا خودکشی کنید؟
[ترجمه گوگل]بیش از حد و افسردگی شما می توانید خودکشی نکنید؟

11. The patient is right now verbal sterility, dissocial and indrawn, social function is damaged badly, form a kind special " gawkish " condition.
[ترجمه ترگمان]بیمار در حال حاضر sterility شفاهی، dissocial و indrawn است، عملکرد اجتماعی به شدت آسیب می بیند، یک وضعیت \"gawkish\" خاص را شکل می دهد
[ترجمه گوگل]بیمار در حال حاضر ناباروری کلامی، غیر انسانی و غریبه است، عملکرد اجتماعی به شدت آسیب دیده است، وضعیت خاصی از 'gawkish' را تشکیل می دهد

12. Long-term insomnia, have phonism, photism, behavior is dissocial, do not wish to communicate with anybody. Is this the early days symptom that spirit breaks up?
[ترجمه ترگمان]بی خوابی طولانی مدت، have، photism، رفتار dissocial است، دوست ندارید با کسی ارتباط برقرار کنید آیا این همان روزه ای اولیه است که روح می شکند؟
[ترجمه گوگل]بی خوابی درازمدت، فونیزم، فتیش، رفتار غیرعادی است، نمیخواهم با کسی ارتباط برقرار کنم آیا این علائم در اوایل روز است که روح می شکند؟

13. Eloquence bad, do not understand the meaning that how conveys oneself, often be misunderstood by others dissocial and arrogant.
[ترجمه ترگمان]بسیار بد، معنی آن را درک نکنید که چگونه خود را منتقل می کنند و اغلب توسط دیگران dissocial و متکبر می شوند
[ترجمه گوگل]معنویت بد است، معنای این که چگونه خود را بیان می کند، درک نمی شود، غالبا توسط دیگران غیر انسانی و متکبر، اشتباه می شود

14. In my high school age, I would blush when talking to girls for my very introverted and dissocial character.
[ترجمه ترگمان]در دوران دبیرستان من، وقتی با دختران بسیار درون گرا و شخصیت dissocial صحبت می کردم، سرخ می شدم
[ترجمه گوگل]در دوران دبیرستان من وقتی صحبت از دختران را برای شخصیت بسیار درونی و غیر انسانی خود دارم، سرخورده می شوم


کلمات دیگر: