کلمه جو
صفحه اصلی

inure


معنی : عادت دادن، موجب شدن، معتاد کردن، اموخته کردن
معانی دیگر : (به ویژه کارهای دشوار یا ناخوشایند) خو دادن، عادت کردن، آموخته کردن، به مرحله ی اجرا درآمدن، به کار افتادن، enur عادت دادن، خودادن

انگلیسی به فارسی

( enur ) عادت دادن، خودادن، اموخته کردن، معتاد کردن، موجب شدن


منور، عادت دادن، اموخته کردن، معتاد کردن، موجب شدن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: inures, inuring, inured
• : تعریف: to accustom to something unpleasant, esp. by continuous or lengthy experience.
متضاد: sensitize

- He was inured to the lack of privacy.
[ترجمه ترگمان] او به نبود حریم خصوصی خو گرفته بود
[ترجمه گوگل] او به فقدان حریم خصوصی متوسل شد
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: inuredness (n.), inurement (n.)
• : تعریف: to come into use; become effective.

- His right to the inheritance inures on his next birthday.
[ترجمه ترگمان] حق با او بود که روز تولدش به ارث ببرد
[ترجمه گوگل] حق او به ارث بری در روز تولد بعدی او است

• accustom; strengthen; put to use; be useful
if you inure yourself to something unpleasant, you experience it so often that you learn to accept it; a formal word.

مترادف و متضاد

عادت دادن (فعل)
habituate, accustom, familiarize, inure

موجب شدن (فعل)
cause, inure, afford, bring, entail, evince, originate, incur

معتاد کردن (فعل)
habituate, inure, customize

اموخته کردن (فعل)
inure

accustom


Synonyms: acclimate, familiarize, habituate, harden, make ready, season, toughen, train


جملات نمونه

1. After living here for years I've become inured to the cold climate.
[ترجمه ترگمان]بعد از سال ها زندگی کردن در اینجا، به آب و هوای سرد خو گرفته ام
[ترجمه گوگل]پس از سالها زندگی در اینجا، من به آب و هوای سرد تبدیل شده ام

2. Sick pay inures from the first day of illness.
[ترجمه ترگمان]بیماران از اولین روز بیماری inures را پرداخت می کنند
[ترجمه گوگل]بیمار از اول روز از بیماری بیمار می شود

3. Nurses soon become inured to the sight of suffering.
[ترجمه ترگمان]پرستاران به زودی به دیدن درد و رنج عادت کرده اند
[ترجمه گوگل]پرستاران به زودی دچار درد و رنج می شوند

4. Your unemployment insurance will inure from the third week of your being out of work.
[ترجمه ترگمان]بیمه بیکاری شما از سومین هفته کار بی کار خواهد شد
[ترجمه گوگل]بیمه بیکاری خود را از هفته سوم از کار بیرون خواهد کرد

5. The prisoners quickly became inured to the harsh conditions.
[ترجمه ترگمان]زندانیان به سرعت به شرایط سخت خو گرفتند
[ترجمه گوگل]زندانیان به سرعت به شرایط سخت تبدیل شدند

6. One cannot inure oneself altogether to such malicious criticism.
[ترجمه ترگمان]انسان نمی تواند خود را کام لا مجذوب چنین انتقاد malicious کند
[ترجمه گوگل]یک نفر نمیتواند به طور کامل به چنین نقدهای مخربی دست یابد

7. Doctors become inured to death.
[ترجمه ترگمان]پزشکان به مرگ عادت کرده اند
[ترجمه گوگل]پزشکان مرگ می کنند

8. Hospital workers once alert for the sound became inured to it, like city dwellers to the sound of sirens.
[ترجمه ترگمان]کارکنان بیمارستان زمانی که به این صدا هشدار داده بودند، مانند ساکنان شهر به صدای آژیرهای خطر عادت کرده بودند
[ترجمه گوگل]کارکنان بیمارستان پس از هشدار برای صدا به آن متوسل شد، مانند ساکنان شهر به صدا از آژیر

9. Failure inured him to hardships.
[ترجمه ترگمان]عدم موفقیت او را به سختی ها و سختی ها عادت داد
[ترجمه گوگل]شکست او را به سختی گرفت

10. BENEFIT OF INSURANCE 15 This insurance shall not inure to the benefit of the carrier or other bailee.
[ترجمه ترگمان]هزینه های بیمه ۱۵ این بیمه به نفع حامل یا سایر وسایل نقلیه غیر مجاز نخواهد بود
[ترجمه گوگل]مزایای بیمه 15 این بیمه نامه به نفع حامل یا دیگر بیمه نیست

11. We should inure ourselves to hard life.
[ترجمه ترگمان]ما باید خودمون رو به زندگی سخت یاد بدیم
[ترجمه گوگل]ما باید خودمان را به زندگی سختی برسانیم

12. This insurance shall not inure to the benefit of the carrier or other bailee.
[ترجمه ترگمان]این بیمه به سود شرکت حمل و نقل و یا شرکت های دیگر نخواهد بود
[ترجمه گوگل]این بیمه نامه به نفع حامل یا دیگر بیمه نیست

13. The cease - fire agreement inure from next Monday.
[ترجمه ترگمان]قرارداد آتش بس از دوشنبه آینده به پایان رسید
[ترجمه گوگل]موافقتنامه آتش بس از دوشنبه آینده

14. This Insurance shall not inure to the benefit of the carrier or other bailee.
[ترجمه ترگمان]این بیمه به نفع حامل یا سایر bailee ها بستگی نخواهد داشت
[ترجمه گوگل]این بیمه نباید به نفع حامل یا دیگر بیمه گذاران باشد

Gradually he became inured to that stifling environment.

کم‌کم به آن محیط خفقان‌آور خو گرفت.


I inured myself to those cold Iowa winters.

خودم را به آن زمستان‌های سخت آیوا خو دادم.


Sick pay inures from the first day of illness.

حقوق مربوط به دوره‌ی بیماری از اولین روز شروع بیماری قابل پرداخت است.


پیشنهاد کاربران

عادت کردن


کلمات دیگر: