کلمه جو
صفحه اصلی

mossy


معنی : باتلاقی، خزه گرفته، خزه مانند
معانی دیگر : پر خزه، پوشیده از خزه، سیاه اب

انگلیسی به فارسی

خزه مانند، خزه گرفته، باتلاقی، سیاه آب


قارچ، باتلاقی، خزه گرفته، خزه مانند


انگلیسی به انگلیسی

• covered with moss, covered with lichen
something that is mossy is covered with moss.

مترادف و متضاد

باتلاقی (صفت)
fenny, paludal, swampy, founderous, marshy, mossy

خزه گرفته (صفت)
mossy

خزه مانند (صفت)
mossy

جملات نمونه

1. Mossy boulders, strangely twisting tree roots and little streams splashing over stones are my delight.
[ترجمه ترگمان]تخته سنگ ها و تخته سنگ های کوچک که به طور عجیبی ریشه های درخت و جویبار کوچکی را که روی سنگ ها پاشیده شده اند، لذت من است
[ترجمه گوگل]تخته سنگهای قهوه ای، به طرز عجیبی چرخش ریشه های درختی و جریان های کوچکی که بر روی سنگها پاشیدند، لذت من است

2. He set the traps carefully under mossy logs, under grass overhanging like curtains along steep banks, and in brush piles.
[ترجمه ترگمان]traps را با احتیاط زیر کنده های خزه بسته، زیر علف ها، زیر علف ها و curtains که در طول ساحل مشرف بود، قرار داد
[ترجمه گوگل]او تله ها را به دقت در زیر آوارهای گودال قرار داد، زیر چمن چسبیده به پرده ها در کنار بانک های شیب دار و در شمع های برس

3. The moist, mossy smell was soothing.
[ترجمه ترگمان]بوی مرطوب و خزه بسته آرامش بخش بود
[ترجمه گوگل]بوی مرطوب و مرطوب کننده آرامش بخش بود

4. She clambered over the mossy wall at the bottom of the garden and edged round a shed.
[ترجمه ترگمان]از بالای دیوار خزه بسته پایین رفت و به طرف انبار رفت
[ترجمه گوگل]او در بالای دیواره یخ زده در پایین باغ افتاد و لبه ی حصار را برداشت

5. We found a mossy stump with droppings on it.
[ترجمه ترگمان]یک تنه پر خزه پیدا کردیم که روی آن فضله انداخته بود
[ترجمه گوگل]ما یک پشته خاردار را با آن کشیدیم

6. The matted, mossy stuff under their feet felt like sponge.
[ترجمه ترگمان]کثیف و خزه بسته زیر پایشان مثل اسفنج بود
[ترجمه گوگل]مات و مسی و مواد معدنی زیر پای خود احساس اسفنجی کردند

7. Robles was arrested as he drove into Mossy Nissan, where he worked as a shuttle driver and a lot attendant.
[ترجمه ترگمان]رابلز در حالی که وارد mossy نیسان شد، دستگیر شد، جایی که او به عنوان راننده شاتل و خدمه زیادی کار می کرد
[ترجمه گوگل]راسل پس از رفتن به موس نیسان دستگیر شد، جایی که او به عنوان یک راننده شاتل و همراهی کرد

8. She is usually surrounded by many petaled mossy roses.
[ترجمه ترگمان]معمولا گل های رز خزه گرفته او را احاطه کرده اند
[ترجمه گوگل]او معمولا توسط بسیاری از گل سرخ مایل به گل گلدوزی گل میمون احاطه شده است

9. Through verdurous glooms and winding mossy ways.
[ترجمه ترگمان]از میان تاریکی و راه های پرپیچ و خمی
[ترجمه گوگل]از طریق گرمای سبز و راه راه های پیچیده پیچیده

10. The gossip tossed the mossy blossom fossil.
[ترجمه ترگمان]The فسیل خزه بسته را تکان می داد
[ترجمه گوگل]این شایعات فسیل شکوفایی قارچ را پرتاب کرد

11. Increased expression of synaptophysin and mossy fiber sprouting are concerned with the development of post-traumatic epilepsy.
[ترجمه ترگمان]افزایش ابراز of و فیبر خزه بسته، مربوط به توسعه نوع صرع پس از حادثه است
[ترجمه گوگل]افزایش بیان سیناپتوفیزین و جوانه های فیبر قارچ در توسعه صرع پس از ضربه زدن است

12. But sunbeams slant on mossy ground.
[ترجمه ترگمان]اما نور خورشید روی زمین خزه بسته دیده می شد
[ترجمه گوگل]اما تابش خورشید در زمین پهن

13. The forest is thick and the mossy path is slippery.
[ترجمه ترگمان]جنگل ضخیم است و مسیر خزه داری لغزنده است
[ترجمه گوگل]جنگل ضخیم است و مسیر ماسه لغزنده است

14. Conclusion Neonatal liquid nitrogen injury could result in mossy fiber sprouting in hippocampal CA3 region and microgyrus.
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری آسیب نیتروژن مایع در نوزادان می تواند منجر به رشد فیبر خزه بسته در منطقه hippocampal و microgyrus شود
[ترجمه گوگل]نتیجه گیری: آسیب ناشی از نیتروژن مایع نوزادی می تواند منجر به تولید اسپرم های قارچی در منطقه CA3 هیپوکامپ و میکروگروس شود

پیشنهاد کاربران

Mossy teeth:
1. To have very dirty teeth due to uncleanliness.
2. To have green fuzz on your teeth


کلمات دیگر: