کلمه جو
صفحه اصلی

playgoer


معنی : نمایشرو، ادمی که قالبا بنمایش میرود
معانی دیگر : کسی که مرتب به تئاتر می رود، تئاتر دوست

انگلیسی به فارسی

ادمی که قالبا بنمایش می‌رود، نمایش رو


playgoer، نمایشرو، ادمی که قالبا بنمایش میرود


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: one who often attends theatrical performances.

• theatergoer, one who frequents the theater

مترادف و متضاد

نمایشرو (اسم)
playgoer

ادمی که غالبا به نمایش می رود (اسم)
playgoer

جملات نمونه

1. It also made more money, because every playgoer had a seat and paid a shilling for it.
[ترجمه ترگمان]همچنین پول بیشتری به دست می آورد، زیرا همه playgoer یک صندلی داشتند و یک شیلینگ برای آن پرداخت می کردند
[ترجمه گوگل]این همچنین پول بیشتری را به دست آورد، زیرا هر بازیگر دارای صندلی بود و برایش شیلینگ پرداخت

2. But will the playgoers like it?
[ترجمه ترگمان]اما آیا the مثل آن خواهد بود؟
[ترجمه گوگل]اما بازیکنان آن را دوست دارند؟

3. The playgoers of London knew a real fight when they saw one.
[ترجمه ترگمان]The لندن وقتی یکی را می دیدند، دعوای واقعی می دانستند
[ترجمه گوگل]بازیکنان لندن هنگامی که آنها را دیدند یک مبارزه واقعی را میدانستند

4. There are lots of new, younger writers, who know how to please the playgoer.
[ترجمه ترگمان]نویسندگان جوان بسیار جدیدی هستند که می دانند چگونه the را خشنود کنند
[ترجمه گوگل]بسیاری از نویسندگان جدید و جوانتر وجود دارد که می دانند چگونه به بازیگر علاقه مند شوند

5. She entered her own No. 3 to find her son reading a copy of Playgoer and Jessie creeping about hanging up costumes.
[ترجمه ترگمان]او به شماره ۳ خودش وارد شد تا پسرش را پیدا کند که یک کپی از Playgoer را می خواند و جسی در حال پرسه زدن در مورد آویزان کردن لباس ها بود
[ترجمه گوگل]او شماره 3 خود را وارد کرد تا پسرش یک نسخه از Playgoer و جسی را در مورد لباسهای پاشنه بلند کند


کلمات دیگر: