کلمه جو
صفحه اصلی

multifarious


معنی : بسیار، مختلف، گوناگون، دارای انواع مختلف
معانی دیگر : چند بخشی، متنوع، پرگونه، چندین گونه، چندین سویه، متعدد

انگلیسی به فارسی

متنوع، گوناگون، مختلف، دارای انواع مختلف، بسیار


گوناگون، متعدد، بسیار، دارای انواع مختلف


انگلیسی به انگلیسی

• having many kinds of parts, having many kinds of elements, multiform; diverse, many-sided, varied
multifarious things are many in number or of many different kinds; a formal word.

مترادف و متضاد

Antonyms: single, singular, unvaried


Synonyms: miscellaneous assorted, collective, conglomerate, different, diverse, diversiform, heterogeneous, indiscriminate, legion, manifold, many, mixed, motley, multiform, multiplex, multitudinal, multitudinous, numerous, populous, several, sundry, varied, variegated, various, voluminous


بسیار (صفت)
abundant, numerous, extra, damn, manifold, parlous, all, sopping, unco, multifarious

مختلف (صفت)
different, variant, dissimilar, disparate, several, various, diverse, divergent, multifarious

گوناگون (صفت)
variant, varied, pied, various, diverse, multiple, miscellaneous, multifarious, protean, varicolored, varicoloured, variform

دارای انواع مختلف (صفت)
multifarious

diverse


Synonyms: assorted, divers, diversified, manifold, many, miscellaneous, multiple, multitudinous, myriad, numerous, varied, various


Antonyms: homogenous


diversified,


جملات نمونه

1. Spain is a composite of multifarious traditions and people.
[ترجمه ترگمان]اسپانیا ترکیبی از سنت های گوناگون و مردم است
[ترجمه گوگل]اسپانیا ترکیبی از سنت های مختلف و مردم است

2. The newspaper report detailed the fraudster's multifarious business activities.
[ترجمه ترگمان]گزارش روزنامه جزئیات فعالیت های مربوط به فعالیت های تجاری را به تفصیل شرح می دهد
[ترجمه گوگل]گزارش روزنامه جزئیات فعالیت های مختلف کسب و کار فاسد را شرح می دهد

3. The reasons for closure are multifarious.
[ترجمه ترگمان]دلایلی که برای بسته شدن وجود دارد، گوناگون است
[ترجمه گوگل]دلایل بستن متفاوت است

4. Let us begin at the roots of this multifarious society.
[ترجمه ترگمان]بگذار ریشه های این اجتماع گوناگون را از نو آغاز کنیم
[ترجمه گوگل]اجازه دهید ما در ریشه های این جامعه متمایز شروع کنیم

5. Papworth was both a prolific and multifarious designer.
[ترجمه ترگمان]Papworth هر دو یک طراح پرکار و متنوع بود
[ترجمه گوگل]پافورث هر دو طراح پرطرفدار و متنوع بود

6. Their nature is multifarious, but they are mainly from other professionals in other organizations or from informed amateur botanists or gardeners.
[ترجمه ترگمان]طبیعت آن ها متعدد است، اما عمدتا از سایر متخصصان در دیگر سازمان ها یا از botanists یا باغبانان حرفه ای مطلع هستند
[ترجمه گوگل]طبیعت آنها متنوع است، اما آنها عمدتا از متخصصین دیگر در سازمان های دیگر یا از گیاه شناسان آماتور و یا باغبانان خبره هستند

7. The human element is a multifarious issue.
[ترجمه ترگمان]عنصر انسانی مساله گوناگونی است
[ترجمه گوگل]عنصر انسانی مسئله متنوع است

8. With various interconvert massage heads, which provide multifarious massage mode.
[ترجمه ترگمان]با سره ای ماساژ interconvert مختلف که حالت ماساژ گوناگون را فراهم می کنند
[ترجمه گوگل]با سرهای مختلف ماساژ بین کانورت، که حالت ماساژ متنوعی را ارائه می دهند

9. The contents are multifarious and disorderly.
[ترجمه ترگمان]محتوای این اشیا گوناگون و بی بند است
[ترجمه گوگل]محتویات متنوع و بی نظیر هستند

10. Located in remote multifarious the curb. Small door curtain and delicate ambry stage.
[ترجمه ترگمان]که در نقاط دورتر جدول قرار دارد پرده کوچک و stage ظریف
[ترجمه گوگل]در کناره های متفاوتی از راه دور واقع شده است پرده کوچک و ظریف در اطراف مرحله عجیب و غریب

11. the multifarious life forms in the coral reef.
[ترجمه ترگمان]رنگ های گوناگون در صخره مرجانی شکل می گیرد
[ترجمه گوگل]زندگی متنوع در صخره های مرجانی شکل می گیرد

12. Multifarious Alpha effect let players feel the best dazzling effect of S 60 devices.
[ترجمه ترگمان]اثر آلفا Multifarious به بازیکنان اجازه می دهد تا بهترین اثر خیره کننده ۶۰ دستگاه را احساس کنند
[ترجمه گوگل]اثر آلفا متنوع اجازه می دهد تا بازیکنان احساس بهترین اثر خیره کننده از دستگاه های S 60

13. Cooperated now on market multifarious, dimension no longer onefold books, broke the fixed frame of traditional bookshelf, the limitation with equational space, use rise convenient freely.
[ترجمه ترگمان]اکنون در مورد جنبه های مختلف بازار، بعد دیگر کتاب onefold، چارچوب ثابت قفسه کتاب سنتی را شکستند، محدودیت فضای equational را شکستند، و از آن به راحتی استفاده کردند
[ترجمه گوگل]هم اکنون در بازار چندگانه، ابعاد دیگر کتاب یک بار، فضای ثابت قفسه کتاب سنتی را شکست، محدودیت با فضای رقابتی، استفاده آزادانه راحت از راحتی

14. Objective:To evaluate the value of multifarious calcify by Molybdenum Photography in the diagnosis of breast disease.
[ترجمه ترگمان]هدف: ارزیابی ارزش of با استفاده از استیل مولیبدن در تشخیص بیماری پستان
[ترجمه گوگل]هدف: ارزیابی ارزش کلسیم متخلخل با عوارض مولیبدن در تشخیص بیماری پستان

15. As a multifarious system project, case management can benefit public health and lower costs.
[ترجمه ترگمان]به عنوان یک پروژه سیستم متعدد، مدیریت پرونده می تواند به نفع بهداشت عمومی و هزینه های پایین تر باشد
[ترجمه گوگل]به عنوان یک سیستم پروژه متنوع، مدیریت پرونده می تواند به سلامت عمومی و هزینه های پایین تر کمک کند


کلمات دیگر: