کلمه جو
صفحه اصلی

roomful


معنی : بقدر یک اتاق پر
معانی دیگر : به اندازه ی یک اتاق، یک اتاق پر، جادار

انگلیسی به فارسی

اتاق خواب، بقدر یک اتاق پر


جادار، بقدر یک اتاق پر


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: roomfuls
• : تعریف: the amount or number that a room can hold.

• amount that a room can hold, amount of material or people that fill one room
if you talk about a roomful of things or people, you mean a room that is full of them.

مترادف و متضاد

بقدر یک اتاق پر (اسم)
roomful

جملات نمونه

a roomful of men

یک اتاق پر از مرد


1. a roomful of men
یک اتاق پر از مرد

2. He stood up before a whole roomful of people, and asked her to marry him.
[ترجمه ترگمان]او در اتاق پر از مردم ایستاد و از او خواست که با او ازدواج کند
[ترجمه گوگل]او قبل از یک اتاق کامل از مردم ایستاد و از او خواست تا ازدواج کند

3. a roomful of people/guests/boxes/etc.
[ترجمه ترگمان]یک اتاق پر از افراد \/ مهمان \/ جعبه \/ و غیره
[ترجمه گوگل]یک اتاق از افراد / مهمانان / جعبه / و غیره

4. He announced his resignation to a roomful of reporters.
[ترجمه ترگمان]او استعفای خود را به یک اتاق پر از خبرنگاران اعلام کرد
[ترجمه گوگل]او استعفای خود را به یک اتاق خبرنگاران اعلام کرد

5. It was like a teacher disciplining a roomful of second-year pupils.
[ترجمه ترگمان]مثل معلمی بود که دانش آموزان سال دوم را منظم می کرد
[ترجمه گوگل]این مثل یک معلم بود که یک کالس دانش آموزان سال دوم را رعایت می کرد

6. A whole roomful of precious stones.
[ترجمه ترگمان]یه اتاق پر از سنگ های قیمتی
[ترجمه گوگل]مجموعهای از سنگهای قیمتی

7. Years ago, I was standing before a large roomful of our most successful distributors at a conference in Rio.
[ترجمه ترگمان]سال ها پیش، من در یک کنفرانس پر از موفق ترین توزیع کنندگان ما در کنفرانسی در ریو ایستاده بودم
[ترجمه گوگل]سالها پیش، من پیش از یک اتاق بزرگ از توزیع کنندگان موفق ما در یک کنفرانس در ریو ایستاده بودیم

8. I was a kid managing a roomful of people with five times my experience.
[ترجمه ترگمان]من بچه بودم که یه اتاق پر از آدما رو با پنج بار تجربه کردم
[ترجمه گوگل]من بچه ای بودم که یک نفر را با پنج بار تجربه کردم

9. Displays suitable for a roomful of people are less advanced.
[ترجمه ترگمان]نمایش ها مناسب برای یک اتاق پر از مردم کم تر پیشرفت می کنند
[ترجمه گوگل]نمایش مناسب برای اتاق خواب مردم کمتر پیشرفته است

10. She had found it difficult to teach a roomful of students who ranged from rank beginners to professional level.
[ترجمه ترگمان]او خواندن یک اتاق پر از دانش آموزانی را که از رتبه مبتدی تا سطح حرفه ای در نوسان بودند، دشوار یافته بود
[ترجمه گوگل]او دشوار بود که تدریس دانشجویانی را که از ابتدای رتبه به سطح حرفه ای رسیده بود، تدریس کنند

11. A Roomful of Roses is a fine example of a 1950 s play about personal relationships.
[ترجمه ترگمان]A از گل های رز نمونه خوبی از یک بازی دهه ۱۹۵۰ در رابطه با روابط شخصی است
[ترجمه گوگل]کریسمس گل سرخ یک نمونه خوب از بازی 1950 در مورد روابط شخصی است

12. He stood up before a whole roomful of people, and started to sing loudly.
[ترجمه ترگمان]او در مقابل یک اتاق پر از مردم ایستاد و شروع به خواندن کرد
[ترجمه گوگل]او قبل از یک اتاق کامل از مردم ایستاد و با صدای بلند آواز خواند

13. A roomful - they have to hold a meeting to discuss all the ramifications of the change.
[ترجمه ترگمان]آن ها برای بحث درباره پیامدهای تغییر، باید جلسه ای برگزار کنند تا درباره عواقب این تغییر بحث و تبادل نظر کنند
[ترجمه گوگل]یک اتاق پذیرایی - آنها باید جلسه ای برای بحث در مورد همه ی تأثیرات این تغییرات داشته باشند

14. He gave an excellent lecture before a roomful of students.
[ترجمه ترگمان]او قبل از اتاق پر از دانش آموزان سخنرانی خیلی خوبی داد
[ترجمه گوگل]او قبل از یک اتاق درس دانشجویان سخنرانی عالی خواند


کلمات دیگر: