کلمه جو
صفحه اصلی

platoon


معنی : گروه، جوخهءافراد
معانی دیگر : دسته ی کوچک، گروهه، (ارتش) دسته (که شامل دو یا چند جوخه squad است و فرماندهی آن به عهده ی یک ستوان است)، (ورزش) بخشی از تیم (مثلا بازیکنان دفاعی در فوتبال امریکایی)، (ارتش) به دسته تقسیم کردن، در دسته قرار دادن

انگلیسی به فارسی

گروه، جوخه افراد


جوخه، گروه، جوخهءافراد


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a military unit of two or more squads or sections, usu. commanded by a lieutenant and having its own headquarters.

(2) تعریف: a group of persons trained and employed as a unit; squad.

- a police platoon
[ترجمه ترگمان] یه جوخه پلیس
[ترجمه گوگل] یک ستاد پلیس
- the football team's defense platoon
[ترجمه ترگمان] گروه دفاع تیم فوتبال
[ترجمه گوگل] ستیزه جوی تیم فوتبال
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: platoons, platooning, platooned
(1) تعریف: to form or operate as a platoon.

(2) تعریف: in sports, to use (a player or players) alternately with other players for a particular position.
فعل ناگذر ( intransitive verb )
(1) تعریف: in sports, to use alternate players in a particular position.

(2) تعریف: in sports, to alternate with another player in a particular position.

• 1986 academy award-winning film directed by oliver stone (starring charlie sheen and willem dafoe)
division, military unit
a platoon is a small group of soldiers commanded by a lieutenant.

مترادف و متضاد

گروه (اسم)
many, school, section, outfit, mass, heap, cohort, kind, flock, society, assembly, clique, ring, troop, team, pack, army, host, corps, group, company, platoon, folk, crowd, class, gang, clinch, cluster, bunch, ensign, fry, shoal, bevy, concourse, swarm, throng, congregation, covey, herd, multitude, horde, legion, rout, skulk, squad

جوخهءافراد (اسم)
platoon

group of military people


Synonyms: army, array, batch, battery, bunch, clump, cluster, company, detachment, lot, outfit, parcel, patrol, set, squad, squadron, team, troop, unit


جملات نمونه

1. a platoon of police
یک دسته پلیس

2. The platoon debouched from the defile into the plain.
[ترجمه ترگمان]جوخه از the بیرون آمدند و به جلگه رسیدند
[ترجمه گوگل]جوخه از دشمن به دشت رها شده است

3. The platoon pulled back to safety.
[ترجمه ترگمان]جوخه به جای امنی برگشتند
[ترجمه گوگل]جوخه به ایمنی کشیده شد

4. Platoon sergeants fell their men in on the barrack square.
[ترجمه ترگمان]گروهبان ها هر دو گروهبان خود را در میدان سربازخانه مشاهده کردند
[ترجمه گوگل]سربازان ستارگان مردان خود را در میدان جنگی سقوط کردند

5. The platoon made its way to the pre-arranged rendezvous in the desert.
[ترجمه ترگمان]جوخه به میعادگاه در صحرا راه خود را پیش گرفتند
[ترجمه گوگل]این گروه راه خود را به سوی پیش شرطی در صحرا گذاشته است

6. I was assigned to B platoon.
[ترجمه ترگمان]من مسئول یه جوخه بودم
[ترجمه گوگل]من به گروه B اختصاص داده شد

7. The platoon was sent to reconnoitre the village before the attack.
[ترجمه ترگمان]جوخه قبل از حمله به دهکده رفته بودند
[ترجمه گوگل]گروه قبل از حمله به روستا کشف شد

8. In his platoon he had thirty-two men.
[ترجمه ترگمان]در جوخه او سی و دو تن داشت
[ترجمه گوگل]در جوخه او سی و دو مرد داشت

9. The sergeant bellowed orders at the platoon.
[ترجمه ترگمان]گروهبان به جوخه فرمان داد
[ترجمه گوگل]سربازان دستورات را در جوخه خفه کردند

10. He is being guarded by a platoon of police.
[ترجمه ترگمان]اون توسط یه جوخه پلیس محافظت میشه
[ترجمه گوگل]او توسط یک دسته ی پلیس محافظت می شود

11. The platoon commanders shout their commands and the recruits manoeuvre into the required formations.
[ترجمه ترگمان]فرماندهان نظامی دستورها خود را فریاد می زنند و نیروهای تازه به آرایش مورد نیاز متوسل می شوند
[ترجمه گوگل]فرماندهان گروه های فرقه دستورات خود را می فهمند و نیروهای تازه کار به ساختارهای مورد نیاز مانور می دهند

12. To the left Charlie could see another platoon ahead of him.
[ترجمه ترگمان]به سمت چپ چارلی یک جوخه دیگر جلو رویش دیده می شد
[ترجمه گوگل]چارلی چارلی می تواند یک دسته دیگر را پیش از او ببیند

13. As the war progresses . . . How's your platoon doing?
[ترجمه ترگمان]هنگامی که جنگ فرا می رسد، حال جوخه شما چطور است؟
[ترجمه گوگل]همانطور که جنگ پیشرفت می کند جوخه شما چگونه انجام می شود؟

14. My platoon went deepest into the wooded area we were going into to set up an ambush patrol.
[ترجمه ترگمان]افراد من عمیقا به منطقه جنگلی رفتند که قرار بود برای گشت و گذار کمین کنیم
[ترجمه گوگل]جوخه من عمیق تر به منطقه جنگل رفتیم که گشت زده بودیم

15. We had a whole platoon used to operate fog machines around airfields overseas.
[ترجمه ترگمان]ما یک گروه را داشتیم که در اطراف خارج از کشور هواپیماهای مه را اداره می کرد
[ترجمه گوگل]ما یک کل کلاهک داشتیم که برای کار کردن ماشین های مه بخار در اطراف فرودگاه ها در خارج از کشور استفاده می شد

a platoon of police

یک دسته پلیس


پیشنهاد کاربران

دسته ( ارتش )

platoon ( علوم نظامی )
واژه مصوب: دسته 5
تعریف: یگانی نظامی و زیرمجموعۀ گروهان که معمولاً از دو یا چند گروه یا رسد تشکیل می شود


کلمات دیگر: