کلمه جو
صفحه اصلی

silver spoon


معنی : ثروت موروثی، قاشق نقره، دارای ثروت موروثی
معانی دیگر : ثروتمند

انگلیسی به فارسی

قاشق نقره، ثروت موروثی، دارای ثروت موروثی، ثروتمند


قاشق نقره ای، قاشق نقره، ثروت موروثی، دارای ثروت موروثی


مترادف و متضاد

inherited wealth


Synonyms: lucky star


ثروت موروثی (اسم)
patrimony, silver spoon

قاشق نقره (اسم)
silver spoon

دارای ثروت موروثی (اسم)
silver spoon

جملات نمونه

1. He was born with a silver spoon in his mouth.
[ترجمه ترگمان]او با قاشق نقره در دهانش متولد شد
[ترجمه گوگل]او با یک قاشق نقره ای در دهانش متولد شد

2. She was born with a silver spoon in her mouth and everything has been done for her.
[ترجمه ترگمان]اون با قاشق نقره توی دهنش به دنیا اومده و همه چیز براش تموم شده
[ترجمه گوگل]او در دهانش با قاشق نقره ای متولد شد و همه چیز برای او انجام شده است

3. She was born with a silver spoon in her mouth and has never done a day's hard work in her life.
[ترجمه ترگمان]او با قاشق نقره در دهانش متولد شد و هرگز کار سختی در زندگی او انجام نداده است
[ترجمه گوگل]او با یک قاشق نقره ای در دهانش متولد شد و هرگز کار سختی در زندگی او انجام نداده است

4. The silver spoon tarnished.
[ترجمه ترگمان]قاشق نقره کثیف شده بود
[ترجمه گوگل]قاشق نقره ای خراب شده

5. You had it all, boys, the big silver spoon most people can only dream about.
[ترجمه ترگمان]بچه ها، شما همه این چیزها را دارید، آن قاشق نقره بزرگ که بیشتر مردم فقط می توانند خواب ببینند
[ترجمه گوگل]شما همه اینها را داشتید، پسران، قاشق نقره ای بزرگ، بیشتر مردم فقط می توانند رویای آنها را ببینند

6. In her innocence, Ma keeps waving the silver spoon.
[ترجمه ترگمان]مادر در بی گناهی او قاشق نقره را تکان می دهد
[ترجمه گوگل]در بی گناهی او، Ma نگه می دارد تکان دادن قاشق نقره ای

7. Reese grew up with a silver spoon.
[ترجمه ترگمان]ریس \"با قاشق نقره ای بزرگ شده\"
[ترجمه گوگل]ریس با یک قاشق نقره ای بزرگ شده است

8. Jane was born with a silver spoon in her mouth.
[ترجمه ترگمان]جین با قاشق نقره در دهانش متولد شد
[ترجمه گوگل]جین با یک قاشق نقره ای در دهانش متولد شد

9. She ate soup with a silver spoon.
[ترجمه ترگمان]با قاشق نقره سوپ می خورد
[ترجمه گوگل]سوپ را با قاشق نقره ای بخورد

10. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!

11. She has meals with a silver spoon.
[ترجمه ترگمان] اون با قاشق نقره غذا میخوره
[ترجمه گوگل]او دارای وعده های غذایی با قاشق نقره ای است

12. This silver spoon of the dead sister was quite an apple of discord.
[ترجمه ترگمان]این قاشق نقره خواهر مرده یک سیب بود
[ترجمه گوگل]این قاشق نقره ای خواهر مرده کاملا سیب اختلاف است

13. He did not have a silver spoon or the right connections.
[ترجمه ترگمان] اون قاشق نقره یا ارتباط درست رو نداشت
[ترجمه گوگل]او یک قاشق نقره ای یا اتصالات مناسب نداشت

14. Some are teethed on a silver spoon.
[ترجمه ترگمان]بعضی هاشون روی یه قاشق نقره کار میکنن
[ترجمه گوگل]برخی از آنها بر روی یک قاشق نقره ای ریخته می شوند

15. A bottle full off sighs with a silver spoon.
[ترجمه ترگمان]یک بطری پر از آه با قاشق نقره
[ترجمه گوگل]یک بطری آه با یک قاشق نقره ای آه می کشد

پیشنهاد کاربران

ثروتمند


کلمات دیگر: