کلمه جو
صفحه اصلی

introversion


معنی : توجه بدرون، برگشت بسوی درون، بدرون کشیدگی
معانی دیگر : (روان شناسی) درون گرایی

انگلیسی به فارسی

توجه بدرون، برگشت بسوی درون، بدرون کشیدگی


درونگرایی، توجه بدرون، برگشت بسوی درون، بدرون کشیدگی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
مشتقات: introversive (adj.), introvertive (adj.)
• : تعریف: the tendency to pay more attention to oneself than to others or the external world. (Cf. extraversion.)

• turning inward, state of being turned inward; inner contemplation, tendency to focus on one's inner thoughts and feelings (psychology)

مترادف و متضاد

توجه به درون (اسم)
introversion

برگشت بسوی درون (اسم)
introversion

بدرون کشیدگی (اسم)
introversion

جملات نمونه

1. An individual's degree of extroversion or introversion is inherited, determined by his or her genetic make-up.
[ترجمه ترگمان]درجه یک فرد برون گرایی یا درون گرایی به ارث برده می شود و با آرایش ژنتیکی او تعیین می شود
[ترجمه گوگل]درجه انطباقی یا درونگرایی فرد به ارث برده می شود و براساس ساختار ژنتیکی وی تعیین می شود

2. I am an introversion but optimistic girl. Wish to make friends with you.
[ترجمه ترگمان]من یک فرد گوشه گیری هستم اما خوش بین دلم می خواهد با تو دوست پیدا کنم
[ترجمه گوگل]من یک introvertion هستم اما دختر خوش بین است آرزوی دوست داشتن با تو

3. The oft - drawn contrast extroversion and introversion is entirely superficial.
[ترجمه ترگمان]در مقایسه با برون گرایی اغلب کشیده شده و درون گرایی، کاملا سطحی است
[ترجمه گوگل]کنتراست و درونگرایی کنتراست کنترلی کاملا سطحی است

4. The Eysenck Personality Questionnaire included pathology personality, introversion and extroversion, emotion stability, and validity, sub - scales.
[ترجمه ترگمان]پرسشنامه شخصیت Eysenck شامل شخصیت آسیب شناسی، درون گرایی و برون گرایی، ثبات احساسی، و اعتبار، sub است
[ترجمه گوگل]پرسشنامه شخصیت آیزنک شامل شخصیت پاتولوژی، درونگرایی و برونگرایی، پایداری هیجان و اعتبار، مقیاسهای زیر است

5. Stone inflammation introversion, stubborn, Chen Fei just is opposite.
[ترجمه ترگمان]استون، درون گرایی، سرسخت، چن Fei درست برعکس است
[ترجمه گوگل]درونگرایی التهاب سنگ، خشونت آمیز، چن فی فقط مخالف است

6. Autonomic nerve is disorder, see the person at introversion disposition commonly; Eat oaten have a look have the effect.
[ترجمه ترگمان]عصب Autonomic اختلال است، فرد را با حالت درون گرایی به طور معمول تماشا کنید؛ خوردن oaten دارای یک نگاه است
[ترجمه گوگل]عصب خودمختاری اختلال است، معمولا فردی که درون درونگرا قرار دارد را ببینید؛ خوردن گوشت خوک به نظر می رسد اثر

7. I am XXX, I am a disposition introversion person, I like studying very much.
[ترجمه ترگمان]من ۳۰ سالمه، من آدم disposition هستم و خیلی مطالعه دارم
[ترجمه گوگل]من XXX هستم، من یک فرد درونگرایی هستم، دوست دارم خیلی مطالعه کنم

8. Extroversion - Introversion ( E - I ) is the most important.
[ترجمه ترگمان]Extroversion - Introversion (E - I)از همه مهم تر است
[ترجمه گوگل]Extroversion - Introversion (E-I) مهم ترین است

9. It is an introversion, quiet, a bIt'self - abased, the person with rich affection.
[ترجمه ترگمان]این یک introversion، آرام و بی abased است، شخصی که مهر و محبتی دارد
[ترجمه گوگل]این یک درونگرایی است، آرام و بی عاطفه، فردی با نفوذ غنی است

10. Abnormal introversion and egocentricity; acceptance of fantasy rather than reality.
[ترجمه ترگمان]درون گرایی غیر نرمال و egocentricity؛ پذیرش خیال پردازی به جای واقعیت
[ترجمه گوگل]انطباق غیر عادی و نفس گیر بودن؛ پذیرش فانتزی به جای واقعیت

11. A personality trait the qualities of both introversion and extroversion.
[ترجمه ترگمان]یک ویژگی شخصیتی ویژگی های هم درون گرایی و هم برون گرایی را نشان می دهد
[ترجمه گوگل]شخصیت کیفیت ویژگی های درونی و بیرونی را مشخص می کند

12. Antheral introversion or extroversion, slit or aperture leave.
[ترجمه ترگمان]درون گرایی - یا برون گرایی، شکاف یا دیافراگم را ترک می کنند
[ترجمه گوگل]درونگرایی یا برون گرا آنترال، شکاف یا دیافراگم را ترک کنید

13. Introversion, conservatism, tolerance, and forbearance are the basic traditional national nature of Chinese people.
[ترجمه ترگمان]محافظه کاری، محافظه کاری، تحمل و تحمل، ماهیت ملی سنتی مردم چین هستند
[ترجمه گوگل]درونگرایی، محافظه کاری، تحمل و تحمل، طبیعت اساسی ملی سنتی مردم چین است

14. CONCLUSION The personality of neuroticism, psychoticism and introversion were most likely to have unhealthy mental reaction.
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری شخصیت عصبانیت، psychoticism و درون گرایی به احتمال زیاد منجر به واکنش روانی ناسالم شده بودند
[ترجمه گوگل]نتیجه گیری شخصیت روانپزشکی، روان گرایی و درونگرایی به احتمال زیاد واکنش ذهنی ناسالم بود

15. Emotional instability, introversion, less rest time and tensive interpersonal relation are main factors for negative living.
[ترجمه ترگمان]ناپایداری عاطفی، درون گرایی، زمان استراحت کم تر و ارتباط بین فردی عوامل اصلی برای زندگی منفی هستند
[ترجمه گوگل]بی ثباتی هیجانی، درونگرایی، زمان استراحت کمتر و رابطه بین فردی تدافعی عوامل اصلی زندگی منفی هستند

پیشنهاد کاربران

introversion ( روان‏شناسی )
واژه مصوب: درون‏گرایی
تعریف: توجه فرد به افکار و احساس خویش به جای تمایل به ارتباط با جهان بیرون و تعامل اجتماعی


کلمات دیگر: