کلمه جو
صفحه اصلی

signalize


معنی : بر جسته کردن، با علامت ابلاغ کردن
معانی دیگر : چشمگیر کردن، قابل توجه کردن، اعلام کردن، خبر دادن، آگاهی دادن، علم alam کردن، مشهود کردن

انگلیسی به فارسی

برجسته کردن، علم ( alam ) کردن، مشهود کردن


زنگ زدن، با علامت ابلاغ کردن، بر جسته کردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: signalizes, signalizing, signalized
• : تعریف: to make prominent or noticeable.

- a project that was signalized by brilliant innovations
[ترجمه ترگمان] پروژه ای که با نوآوری های درخشان خود را نشان می داد،
[ترجمه گوگل] یک پروژه که توسط نوآوری های درخشان نشان داده شد

• make prominent, emphasize, make conspicuous; provide traffic signals; signal, indicate (also signalise)

مترادف و متضاد

بر جسته کردن (فعل)
glorify, emboss, indent, signalize

با علامت ابلاغ کردن (فعل)
signal, signalize

جملات نمونه

1. I will signalize you in the filmdom in two years.
[ترجمه ترگمان]من در این دو سال شما را در the خواهم یافت
[ترجمه گوگل]من در دو سال به شما در فیلم فیلم می گویم

2. The ambassador's presence here signalizes the seriousness of the situation.
[ترجمه ترگمان]حضور سفیر در اینجا نشان دهنده جدیت این وضعیت است
[ترجمه گوگل]حضور سفیر این کشور نشان دهنده جدی بودن وضعیت است

3. Kant was the first definitely to signalize the distinction between Reason and Understanding.
[ترجمه ترگمان]کانت اولین کسی بود که به طور حتم تمایز بین عقل و درک را از بین می برد
[ترجمه گوگل]کانت برای اولین بار قطعا به تمایز بین دلیل و تفاهم اشاره کرد

4. Research shows that Layered - searching has signalize to the advance of scene matching capability.
[ترجمه ترگمان]تحقیقات نشان می دهد که جستجوی Layered به پیشرفت قابلیت انطباق صحنه کمک می کند
[ترجمه گوگل]تحقیقات نشان می دهد که جستجوی لایه ای به پیشرفت قابلیت تطابق صحنه ها اشاره دارد

5. Many great inventions signalize the last 150 years.
[ترجمه ترگمان]اختراعات بزرگ بسیاری در ۱۵۰ سال اخیر رخ داده است
[ترجمه گوگل]بسیاری از اختراعات بزرگ 150 سال گذشته را نشان می دهد

a life signalized by great achievement

یک زندگی که موفقیت‌های بزرگ آن را قابل‌توجه کرده است


the cheers that signalized his arrival

فریادهای شادی که ورود او را اعلام می‌کرد



کلمات دیگر: