کلمه جو
صفحه اصلی

roomette


معنی : اتاقک یا کوپه یک نفری ترن
معانی دیگر : (قطار مسافری) کوپه ی یک نفری، کوپه ی دربست

انگلیسی به فارسی

اتاقک یا کوپه یک نفری ترن


اتاق خواب، اتاقک یا کوپه یک نفری ترن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a small private sleeping compartment on a train.

• private compartment in a railway sleeping car; small room or compartment

مترادف و متضاد

اتاقک یا کوپه یک نفری ترن (اسم)
roomette

جملات نمونه

1. I'd like to reserve a roomette.
[ترجمه ترگمان]دوست دارم a را ذخیره کنم
[ترجمه گوگل]من می خواهم یک اتاق را رزرو کنم

2. I would like to reserve a roomette on this train.
[ترجمه ترگمان]دوست دارم توی این قطار یه \"roomette\" ذخیره کنم
[ترجمه گوگل]من می خواهم یک قطار را در این قطار رزرو کنم

3. Had I been sharing the roomette, she would also have made up a top bunk that folded out of the way during the day.
[ترجمه ترگمان]اگر من the را به اشتراک می گذاشتم، او هم یک تخت بالایی ساخته بود که در طول روز تا شده بود
[ترجمه گوگل]اگر بخواهم اتاق را هم به اشتراک بگذارم، او همچنین می تواند یک مجتمع بزرگ ایجاد کند که در طول روز از آن خارج شده است

4. On this trip I had a roomette, which put me in the privileged sleeping-car category.
[ترجمه ترگمان]در این سفر من یک roomette داشتم که مرا در رده وزنی بالای ماشین قرار داد
[ترجمه گوگل]در این سفر من یک اتاق خواب داشتم، که در منزل ملاقات با ماشین خوابیدن بود

5. The four sample bottles of water stood in their plastic carrier on my roomette floor.
[ترجمه ترگمان]چهار بطری آب در carrier پلاستیکی شان روی زمین roomette قرار داشت
[ترجمه گوگل]چهار نمونه بطری آب در حوض پلاستیکی خود در کف اتاق من ایستاده بود

6. I was blissfully comfortable and happy in the cocoon of my roomette, but far too wakeful to sleep.
[ترجمه ترگمان]من در این پیله of راحت و شاد بودم، اما خیلی از خواب بیدار بودم
[ترجمه گوگل]خوشبختانه خوشبختم و خوشبختم در پهنه اتاقم، اما خیلی خوبه که بخوابم

7. "Hey, Robin!" I grabbed her as she passed my roomette.
[ترجمه ترگمان]\"هی،\" رابین وقتی از کنار \"roomette\" رد شد گرفتمش
[ترجمه گوگل]'هی، رابین!' من او را به عنوان او در اتاق خواب خود را تصویب کردم


کلمات دیگر: