کلمه جو
صفحه اصلی

pointy


معنی : نوک دار، تیز، گوشه دار
معانی دیگر : نوک تیز، سرنازک، سرتیز

انگلیسی به فارسی

نوکدار، تیز، گوشه دار


نقطه نظر، تیز، نوک دار، گوشه دار


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
حالات: pointier, pointiest
(1) تعریف: having a relatively sharp point.
مترادف: pointed
مشابه: acuminate, cuspidate, jagged, peaked, sagittal, sharp

- a pointy brush
[ترجمه ترگمان] یه برس تیز
[ترجمه گوگل] یک قلم مو قرمز

(2) تعریف: covered with or having many points.
مشابه: bristly, jagged, prickly, ragged, serrated, sharp, spiny, thorny

• sharp, acute, shrill; pointed, sharpened

مترادف و متضاد

نوک دار (صفت)
picked, sharp, acuminate, pointed, pointy, rostral, cuspidate, headed, fastigiate

تیز (صفت)
caustic, sharp, pointed, pointy, acute, hot, keen, shrill, brisk, spiky, poignant, biting, bitter, incisive, trenchant, pungent, mordacious, sharp-pointed, snippy

گوشه دار (صفت)
pointy, square, angular, cant, mordant, piquant, poignant, pungent

جملات نمونه

1. The devil riding my back dug his hard pointy heels into my flesh, but I stayed my ground.
[ترجمه ترگمان]شیطان پشت سر من پاشنه های بلندش را در گوشت من فرو کرد، اما من زمین را ماندم
[ترجمه گوگل]شیاطین پشت سر من پاشنه های سختی را به گوشت من انداخت، اما زمین را محاصره کردم

2. I loved the pointy beard and razor-sharp eyes, the pearl earring fixed in his left lobe.
[ترجمه ترگمان]من عاشق ریش تیز و چشمان تیز و تیز و گوشواره مروارید بود که در قسمت چپش نصب شده بود
[ترجمه گوگل]من دوست داشتم ریش مویی و چشم های تیز، گوشواره مروارید ثابت در لوب چپ خود را

3. She wore sunglasses with pointy black frames.
[ترجمه ترگمان]عینک آفتابی به چشم داشت
[ترجمه گوگل]او دارای عینک های آفتابی با فریم های سیاه و سفید بود

4. A shower of hail bounced off Granny's pointy hat and Oats's wide brim.
[ترجمه ترگمان]یک قطره باران از کلاه نوک تیز ذرت و لبه پهن او پرید
[ترجمه گوگل]دوشاخ گرگ از کلاه دندانه دار نازک و بیضی گسترده ای از جواهرات رد شد

5. He was so pointy that I feared he would leave his wooden perch and anoint my head with his beak.
[ترجمه ترگمان]آنقدر تیز و تیز بود که ترسیدم از جایگاهش بیرون برود و با منقارش صورتم را نوازش می کند
[ترجمه گوگل]او خیلی دشوار بود که از ته دلش می ترسیدم که چنگال چوبی اش را ترک کنم و سرم را با دندان هایم بمالم

6. He has a pointy head.
[ترجمه ترگمان]کله تیزی داره
[ترجمه گوگل]او یک سر اشاره دارد

7. I was a girl who liked my mountains pointy, so I foolishly and ignorantly snubbed the Cairngorms.
[ترجمه ترگمان]من دختری بودم که با نوک تیزی mountains را دوست داشت، بنابراین ابلهانه و با بی اعتنایی به Cairngorms رفتار کردم
[ترجمه گوگل]من یک دختر بودم که کوه های من را دوست داشت، بنابراین من احمقانه و ناخودآگاه Cairngorms را لرزاندم

8. High slung, low slung, wobbly, pointy, pert, pigeon or pachyderm.
[ترجمه ترگمان]slung بلند، نازک، تیز، تیز، تیز، کبوتر یا pachyderm
[ترجمه گوگل]پرانرژی بالا، کمرنگ، ترسناک، ترسناک، پرت، کبوتر یا پرنده

9. When do we sprout hair and pointy ears?
[ترجمه ترگمان]کی موهای sprout و گوش های نوک تیز داریم؟
[ترجمه گوگل]وقتی موها و گوشهای تیزهوش را بشکنیم؟

10. Forget the pointy black hat and warty nose.
[ترجمه ترگمان]کلاه نوک تیز و بینی نوک تیز رو فراموش کن
[ترجمه گوگل]کلاه سیاه و کبود سیاه و سفید را فراموش کرده اید

11. The second is getting all the 'very pointy spears' to talk to each other in real time.
[ترجمه ترگمان]دومی همه the نوک تیزش را می گیرد تا در زمان واقعی با هم حرف بزنند
[ترجمه گوگل]دوم این است که همه 'Spears بسیار نقطه ای' را برای صحبت کردن با یکدیگر در زمان واقعی می گیریم

12. He wears a pointy mask and an animal-skin loincloth.
[ترجمه ترگمان]او یک ماسک نوک تیزش و یک loincloth پوستی - پوستی به تن دارد
[ترجمه گوگل]او یک ماسک نقطه ای و پوستی از پوست حیوانات و پوست می پوشد

13. Stranger things have happened just look at pointy shoes.
[ترجمه ترگمان]اتفاق های عجیب تر هم افتاده فقط به کفش های نوک تیز نگاه کنید
[ترجمه گوگل]چیزهای غریبه اتفاق افتاده است فقط به کفش های نقطه ای نگاه کنید

14. The changes are not just at the pointy end of the plane.
[ترجمه ترگمان]این تغییرات تنها در نوک نوک تیز هواپیما نیستند
[ترجمه گوگل]این تغییرات فقط در انتهای نقطه ای از هواپیما نیست

پیشنهاد کاربران

تیز، نوک تیز، نوک دار


کلمات دیگر: