کلمه جو
صفحه اصلی

invocate


معنی : احضار کردن، خواستن، استدعاء کردن، دعا کردن به، استمداد کردن از، دعا خواندن
معانی دیگر : (نادر) به صورت نیایش درخواست کردن یا گفتن، استدعا کردن

انگلیسی به فارسی

دعا کردن به، خواستن، استمداد کردن از، احضار کردن، استدعا کردن، دعا خواندن


فراخواندن، دعا کردن به، خواستن، استمداد کردن از، احضار کردن، استدعاء کردن، دعا خواندن


مترادف و متضاد

احضار کردن (فعل)
adduce, call up, summon, evoke, call, invite, invocate

خواستن (فعل)
choose, wish, desire, will, call, invite, bone, intend, solicit, beg, ask, want, require, desiderate, invocate

استدعاء کردن (فعل)
entreat, beseech, beg, invocate, invoke, supplicate

دعا کردن به (فعل)
invocate, invoke

استمداد کردن از (فعل)
invocate

دعا خواندن (فعل)
invocate


کلمات دیگر: