کلمه جو
صفحه اصلی

funereal


معنی : محزون
معانی دیگر : (در خور مراسم کفن و دفن) سوگوارانه، ترحیمی، جنازه ای، تیره، غم انگیز، دلتنگ کننده

انگلیسی به فارسی

جنازه ای،تیره،غم انگیز،دلتنگ کننده


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: funereally (adv.)
(1) تعریف: gloomy; solemn; mournful.
متضاد: festive

(2) تعریف: of or relating to a funeral.

• pertaining to a funeral; sorrowful; gloomy
if you describe something as funereal, you mean that it is very sad, serious, and depressing; a literary word.

مترادف و متضاد

محزون (صفت)
pensive, tragic, somber, sombre, lugubrious, sad, minor, despondent, plaintive, doleful, funereal, mournful, tristful

depressing


Synonyms: black, bleak, dark, deathlike, dirgelike, disheartening, dismal, doleful, dreary, elegiac, gloomy, grave, grim, lamenting, lugubrious, melancholy, mournful, oppressive, sad, sepulchral, serious, solemn, somber, woeful


Antonyms: cheerful, happy, joyful, lively, upbeat


جملات نمونه

1. He addressed the group in funereal tones.
[ترجمه ترگمان]با صدای سوگوارانه به گروه گفت:
[ترجمه گوگل]او گروه را در آهنگ های جادویی خطاب قرار داد

2. She was appropriately garbed in funereal black.
[ترجمه ترگمان]او در لباس سیاه عزا به سر می برد
[ترجمه گوگل]او به طور مناسب در سیاه و سفید جادویی ادای احترام کرد

3. Smoke from a score of chain-smokers wreathed its funereal patterns.
[ترجمه ترگمان]دود از یک رشته زنجیر دار، الگوهای سوگوارانه آن را پر کرده بود
[ترجمه گوگل]سیگاری ها از یک نمره سیگنال های سیگاری استفاده می کنند

4. The New Zealanders, appropriately garbed in funereal black, arrive next week to scatter the ashes.
[ترجمه ترگمان]The، garbed که در لباس سیاه عزا گرفته بودند هفته بعد به راه افتادند تا خاکستر را پراکنده کنند
[ترجمه گوگل]زلاندون های نیوزیلند که به طور مناسب در سیاه و سفید جادوگر به سر می برند، هفته آینده به خاکستر پراکنده می شوند

5. In the funereal chill Vassily drew up a chair and poured us both a drink.
[ترجمه ترگمان]در این هوای شوم، واسیلی یک صندلی برداشت و هر دو نوشیدنی را برای ما ریخت
[ترجمه گوگل]در فست فود، Vassily یک صندلی را کشید و هر دو نوشیدنی را ریخت

6. Passers-by glanced sympathetically at them, unsurprised by the funereal atmosphere of the gathering.
[ترجمه ترگمان]عابر ین با دلسوزی به آن ها نگاه کردند، و از این محیط شوم که گرد هم جمع شده بودند، تعجب کردند
[ترجمه گوگل]گذرها با همدردی به آنها نگاه می کردند، که با فضای جادویی این مجموعه آشنا نبودند

7. The local weather was always funereal.
[ترجمه ترگمان]هوای محلی همیشه سوگوارانه بود
[ترجمه گوگل]آب و هوای محلی همیشه جالب بود

8. The atmosphere in the room was funereal.
[ترجمه ترگمان]فضای اتاق سوگوارانه بود
[ترجمه گوگل]اتمسفر در اتاق جالب بود

9. Last weekend a funereal air wafted through its four-storey office on the Via Due Macelli.
[ترجمه ترگمان]آخر هفته گذشته، هوایی سوگوارانه از طریق دفتر چهار طبقه خود در the به خاطر Macelli ایجاد شد
[ترجمه گوگل]آخر هفته آخر یک فرودگاه جاده ای از طریق دفتر چهار طبقه ای در Via Due Macelli به پرواز در آمد

10. Yet there was nothing mawkish or funereal about the atmosphere at the weekend shows — rather they were a celebration of the individuality that produces imaginative talent.
[ترجمه ترگمان]با این حال، هیچ چیز mawkish یا سوگوارانه از جو در آخر هفته وجود نداشت - - به جای آن، جشنی برای فردیت و استعداد خیالی بود
[ترجمه گوگل]با این حال، در مورد تعطیلات آخر هفته، چیزهای مودبانه و جالب در مورد جو وجود نداشت، بلکه جشن فردیتی است که استعداد تخیلی را به ارمغان می آورد

11. The mood of the music was almost funereal.
[ترجمه ترگمان]حال و هوای موسیقی تقریبا شوم شده بود
[ترجمه گوگل]خلق و خوی موسیقی تقریبا سرگرم کننده بود

12. A funereal urn awaiting a few tears?
[ترجمه ترگمان]یک گلدان سنگی که منتظر چند قطره اشک است؟
[ترجمه گوگل]یک um funereal در انتظار چند اشک؟

13. Even with Donald there, Aileen thought, the place had a funereal silence about it.
[ترجمه ترگمان]حتی با دانلد، جایی که آلین فکر می کرد، این مکان یک سکوت شوم در این باره حک مفرما بود
[ترجمه گوگل]ایلین فکر می کرد حتی با دونالد نیز این مکان سکوت خنده دار داشت

14. Doctor Turner takes me aside to acquaint me in funereal tones with the details of a colleague's latest symptoms.
[ترجمه ترگمان]دکتر ترنر مرا به کناری می برد تا با جزئیات آخرین علائم یک هم کار آشنا شوم
[ترجمه گوگل]دکتر ترنر به من مراجعه می کند تا با مراجعه به آخرین علائم همکارش، مراجعه کنید


کلمات دیگر: