کلمه جو
صفحه اصلی

dissever


معنی : جدا شدن
معانی دیگر : از هم گسستن، از هم دریدن، از هم جدا کردن، از هم بریدن، بخش کردن، (به اجزا) تقسیم کردن، ناهمبسته کردن، جداکردن، بریدن

انگلیسی به فارسی

از هم گسستن، از هم دریدن، از هم جدا کردن، از هم بریدن


بخش کردن، (به اجزا) تقسیم کردن، ناهم‌بسته کردن


نابودگر، جدا شدن


انگلیسی به انگلیسی

• cut off, separate

مترادف و متضاد

جدا شدن (فعل)
part, dispart, dissent, dissever

جملات نمونه

1. he would not dissever knowledge from the art of living
او دانش را از هنرزیستن جدا نمی دانست.

2. A quarrel dissevered the two friends.
[ترجمه ترگمان]یک نزاع بین دو دوست
[ترجمه گوگل]نزاع دو دوست را رد کرد

3. He dissevered branches from the stem.
[ترجمه ترگمان]او شاخه ها را از ساقه جدا می کند
[ترجمه گوگل]او شاخه ها را از ساقه انداخت

4. Human beings cannot dissever the connections with primitive spiritual culture.
[ترجمه ترگمان]انسان ها نمی توانند روابط را با فرهنگ معنوی ابتدایی پر کنند
[ترجمه گوگل]انسان ها نمی توانند ارتباطات با فرهنگ روحانی اولیه را نادیده بگیرند

5. Can ever dissever my soul from the soul.
[ترجمه ترگمان] میتونه روحم رو از روح پاک کنه
[ترجمه گوگل]آیا می توانم روح من را از روح بیرون بکشم؟

6. Reading teaching is a dynamic on-limits system. We could not walk out of the low- effect and interest praxis corner of reading teaching if we dissever its interior unity.
[ترجمه ترگمان]آموزش خواندن یک سیستم پویای سیستم است اگر ما وحدت درونی خود را حفظ کنیم، نمی توانیم از اثر پایین و عمل (پراکسیس توجه به مطالعه)خارج شویم
[ترجمه گوگل]آموزش خواندن یک سیستم پویا در حد محدود است ما نتوانستیم از نواحی کم اثر و منافع طبقاتی آموزش خواندن بیرون بیاییم، اگر وحدت داخلی ما را از بین ببریم

7. Among the existed literatures on industrial international competition, most of them dissever this two theories.
[ترجمه ترگمان]از جمله ادبیات موجود در زمینه رقابت صنعتی صنعتی، بسیاری از آن ها این دو نظریه را تایید کرده اند
[ترجمه گوگل]در میان ادبیات موجود در رقابت بین المللی صنعتی، اکثر آنها این دو نظریه را رد می کنند

8. The traditional classification method mainly enters on the exterior standard, which will easily dissever the internal relationship between the basic rights.
[ترجمه ترگمان]روش طبقه بندی سنتی عمدتا وارد استاندارد خارجی می شود که به راحتی رابطه درونی بین حقوق اساسی را حل می کند
[ترجمه گوگل]روش طبقه بندی سنتی عمدتا به استاندارد بیرونی وارد می شود که به راحتی ارتباط داخلی بین حقوق اساسی را از بین می برد

the dissevered carcass of the cow

لاشه‌ی ازهم‌ بریده‌شده (قطعه‌قطعه‌شده)ی گاو


He would not dissever knowledge from the art of living.

او دانش را از هنر زیستن جدا نمی‌دانست.



کلمات دیگر: