کلمه جو
صفحه اصلی

platonism


معنی : فلسفه افلاطون، فلسفه ایدهالی، پیروی از روش افلاطونی
معانی دیگر : افلاطون گرایی، مکتب افلاطون، فلسفه ایده الی شدن

انگلیسی به فارسی

افلاطون، فلسفه افلاطون، فلسفه ایدهالی، پیروی از روش افلاطونی


فلسفه افلاطون، فلسفه ایدهالی شدن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
مشتقات: Platonist (adj.), Platonist (n.)
• : تعریف: the philosophy of Plato or his followers, esp. the doctrines of idealism.

• philosophy of plato, doctrines of plato

مترادف و متضاد

فلسفه افلاطون (اسم)
platonism

فلسفه ایدهالی (اسم)
platonism

پیروی از روش افلاطونی (اسم)
platonism

جملات نمونه

1. Platonism itself might be called proto-Gnostic, that is,Gnosticism before Gnosticism.
[ترجمه ترگمان]که خود platonism نامیده می شود، یعنی proto، یعنی، که پیش از Gnosticism است
[ترجمه گوگل]خود پلاتونیسم ممکن است عرفان عرفانی، یعنی عرفان قبل از عرفان، نامیده شود

2. Platonism put an emphasis on spirit and valued truth 、 kindness andbeauty and reached the ideal spiritual state.
[ترجمه ترگمان]Platonism تاکید بر روی روح و حقیقت، مهربانی، و رسیدن به حالت ایده آل معنوی گذاشت
[ترجمه گوگل]Platonism بر روح و ارزش حقیقت، مهربانی و زیبایی قرار داده و به حالت ایده آل روحانی ملحق شده است

3. The essence of the theory is Nietzsche's inverted Platonism deeply rooted in the problematics of "real existence vs deprivation of real existence".
[ترجمه ترگمان]اساس این نظریه نیچه معکوس Platonism است که عمیقا در \"وجود واقعی\" در مقابل محرومیت از وجود واقعی ریشه دارد
[ترجمه گوگل]ماهیت این نظریه، Platonism معکوس نیچه است که عمیقا در معضلات 'وجود واقعی در مقابل محرومیت از وجود واقعی' ریشه دارد

4. Nicolai Hartmann's value Platonism is a whole theory pattern, which is constituted of theory of value essence and relation and discovering and ideal and principle.
[ترجمه ترگمان]Hartmann ارزشی Nicolai یک الگوی کلی است، که از نظریه ماهیت ارزش و رابطه و کشف و اصل و اصل تشکیل شده است
[ترجمه گوگل]ارزش نیکولای هارتمن Platonism یک نظریه کل تئوری است که شامل نظریهی ارزش ذات و رابطه و کشف و ایده آل و اصل است

5. Nietzsche overthrows the two worlds of Platonism and substitutes the new two worlds for them.
[ترجمه ترگمان]نیچه دو دنیای of را سرنگون می کند و دو دنیای جدید را برای آن ها جایگزین می کند
[ترجمه گوگل]نیچه سرازیر کردن دو دنیای پلاتونیسم و ​​جایگزین دو دنیای جدید برای آنها است

6. Platonism occupied a dominant position in traditional Western philosophy.
[ترجمه ترگمان]Platonism در فلسفه غربی سنتی جایگاه غالب داشت
[ترجمه گوگل]Platonism اشغال غالب در فلسفه سنتی غرب بود

7. Platonism began the West's pursuit of abstract truth from the times of ancient Greece.
[ترجمه ترگمان]Platonism شروع به دنبال کردن حقیقتی انتزاعی از زمان یونان باستان کرد
[ترجمه گوگل]پلاتینیسم شروع به دنبال کردن حقیقت انتزاعی غرب از زمان یونان باستان شد

8. Nietzsche criticizes Platonism and Christianity by changing Schopenhauer swill to live into will to power.
[ترجمه ترگمان]نیچه از Platonism و مسیحیت با تغییر swill (swill)برای زندگی کردن به قدرت انتقاد می کند
[ترجمه گوگل]نیچه از پلاتونیسم و ​​مسیحیت انتقاد می کند، با تغییر شوپنهاور، برای زندگی به اراده به قدرت

9. You might say that you see traces of Platonism in, say,the letter of Hebrews,or in the Gospel of John.
[ترجمه ترگمان]می توان گفت که آثار Platonism را در انجیل یوحنا، یا در انجیل یوحنا می بینید
[ترجمه گوگل]شما ممکن است بگوئید که شما شاهد عواقب پلاتونیسم هستید، مثلا نامه ایبری، یا انجیل یوحنا

10. However, it is no other than Platonism which initiates the road of western modern reason society. And it exerts effects on about two thousand years'history of western society.
[ترجمه ترگمان]با این حال، غیر از Platonism است که راه جامعه مدرن غربی را آغاز می کند و در حدود دو هزار سال از تاریخ غرب تاثیر می گذارد
[ترجمه گوگل]با این حال، این غیر از پلاتونیسم است که جاده جامعه مدرن غرب مدرن را آغاز می کند و آن را در مورد تاریخ دو هزار ساله جامعه جامعه غرب تاثیر می گذارد

11. Neo- Platonism ; Revival of Plato's concept of reality of "ideas" and his concentration on the "last days" affected Christianity.
[ترجمه ترگمان]نئو -؛ احیای مفهوم افلاطون از واقعیت \"ایده ها\" و تمرکز او در \"روزه ای گذشته\" بر مسیحیت اثر گذاشت
[ترجمه گوگل]نئو پلاتینیسم؛ احیای افلاطون مفهوم واقعیت ایده ها و غلبه بر آن در روزهای آخر بر مسیحیت تأثیر گذاشت

12. For example,in Platonism,especially of this time, you have a strong emphasis of a dualism of body and soul or body and spirit.
[ترجمه ترگمان]برای مثال، در Platonism، به خصوص در این زمان، شما تاکید زیادی بر دوگانگی بدن و روح و روح دارید
[ترجمه گوگل]به عنوان مثال، در Platonism، به ویژه در این زمان، تاکید قوی بر دوگانگی بدن و روح و یا بدن و روح است

13. Platonism, Stoicism and Paul's theory about salvation by faith[Sentence dictionary], are the main thought source of Christian universalism.
[ترجمه ترگمان]Platonism، فلسفه رواقی و تئوری پاول در مورد رستگاری از طریق ایمان [ فرهنگ لغت حکم ] منبع فکری اصلی of مسیحی هستند
[ترجمه گوگل]Platonism، Stoicism و نظریه پل درباره نجات ایمان [Dictionary dictionary]، منبع اصلی تفکر جهانی گرا هستند

14. Inspired by platonism, the modern culture justifies the mathematics and rational knowledge with the aesthetic character of the logic.
[ترجمه ترگمان]با الهام از platonism، فرهنگ مدرن ریاضی و دانش منطقی را با ویژگی زیبایی شناسی منطق توجیه می کند
[ترجمه گوگل]با الهام از Platonism، فرهنگ مدرن، ریاضیات و دانش منطقی را با شخصیت زیبایی منطق توجیه می کند

پیشنهاد کاربران

Platonism ( ریاضی )
واژه مصوب: افلاطون گرایی
تعریف: مکتبی در فلسفۀ ریاضی که براساس آن اشیای منطقی و ریاضی مستقل از ذهن انسان هستند


کلمات دیگر: