صفحه اصلی
fumy
معنی
: بخاردار، دود دار
معانی دیگر
: پر از گاز دود، گاز دودآکند، پر بخار، پر هرم، دم دار
بستن
انگلیسی به فارسی
انگلیسی به انگلیسی
مترادف و متضاد
انگلیسی به فارسی
بخاردار، دود دار
فومی، بخاردار، دود دار
انگلیسی به انگلیسی
صفت
( adjective )
حالات
: fumier, fumiest
• :
تعریف:
filled with, giving off, or resembling fumes.
• smoky, full of vapor; smokelike, fumelike
مترادف و متضاد
بخاردار
(صفت)
humid, vaporous, fumy, vapoury
دود دار
(صفت)
fumy
کلمات دیگر: