کلمه جو
صفحه اصلی

invidious


معنی : زشت، نفرت انگیز، منزجر کننده، حسودانه
معانی دیگر : ناخوشایند، زننده، غیظ آور، کینه انگیز، تبعیض آمیز، مغرضانه، غرض آلود، (مهجور) حسود

انگلیسی به فارسی

حسودانه، منزجر کننده، نفرت انگیز، زشت


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: invidiously (adv.), invidiousness (n.)
• : تعریف: tending to arouse feelings of resentment or animosity, esp. because of a slight; offensive or discriminatory.

- He made an invidious comparison of children to pigs.
[ترجمه ترگمان] او نسبت به خوکها از جنس invidious invidious بود
[ترجمه گوگل] او یک مقایسه مفرط از بچه ها را به خوک ها انجام داد

• offensive, discriminatory; causing resentment, hateful
an invidious task or job is unpleasant to do, because it is likely to make you unpopular.
an invidious comparison or choice between two things is unfair because the two things cannot really be compared, or because there is only one thing you can choose.

مترادف و متضاد

زشت (صفت)
abhorrent, heinous, hideous, nefarious, bawdy, ugly, bad, obscene, abominable, execrable, gross, scurrilous, rude, offensive, awry, nasty, contumelious, awkward, black, unfavorable, flagrant, maladroit, backhand, ungainly, dirty, horrid, gash, unpleasant, fulsome, disgusting, invidious, ham-handed, heavy-handed, homely, ill-favored, ill-favoured, pocky, uncouth, ungraceful, unhandsome

نفرت انگیز (صفت)
detestable, execrable, obnoxious, blasted, gruesome, forbidding, odious, horrid, loathsome, invidious, loathly

منزجر کننده (صفت)
disgusting, invidious, indisposed

حسودانه (صفت)
invidious

hateful


Synonyms: abominable, calumnious, defamatory, detestable, detracting, detractive, detractory, discriminatory, envious, envying, green-eyed, jealous, libelous, maligning, obnoxious, odious, offensive, repugnant, scandalous, slanderous, slighting, undesirable, vilifying


Antonyms: delightful, likeable, lovable


جملات نمونه

1. invidious comparisons
مقایسه های نفرت انگیز

2. The local authority could find itself in the invidious position of having to refuse.
[ترجمه ترگمان]مقامات محلی می توانستند در موقعیت بد مسیحیان برای امتناع از امتناع، خود را پیدا کنند
[ترجمه گوگل]مقامات محلی می توانند خود را در موقعیت وحشتناکی که باید رد کنند، پیدا کنند

3. We were in the invidious position of having to choose whether to break the law or risk lives.
[ترجمه ترگمان]ما در موقعیتی خطرناک قرار داشتیم که مجبور شویم قانون یا جان خود را از بین ببریم
[ترجمه گوگل]ما در موقعیت وحشتناکی مجبور بودیم که انتخاب کنیم که آیا قانون را متوقف کنیم یا زندگی خطرناکی داشته باشیم

4. Such a difficult choice placed her in an invidious position.
[ترجمه ترگمان]این انتخاب دشوار، او را در وضعی نفرت انگیز قرار داد
[ترجمه گوگل]چنین انتخاب دشوار او را در یک موقعیت مبهم قرار داد

5. It would be invidious to single out any one person to thank.
[ترجمه ترگمان]برای کسی که از او تشکر کند، بد invidious است
[ترجمه گوگل]برای هر کسی که بخواهید تشکر می کنیم، مشتاق است

6. You put me in an invidious position by asking me to comment on my colleague's work.
[ترجمه ترگمان]شما مرا در موقعیت ناخوشایندی قرار می دهید که از من بخواهید درباره کار همکارم حرف بزنم
[ترجمه گوگل]شما از من خواسته اید که در مورد کار همکار من نظر بدهید

7. Police officers fear invidious comparisons.
[ترجمه ترگمان]افسران پلیس از این مقایسه ها می ترسند
[ترجمه گوگل]ماموران پلیس از مقایسه های مفرحانه رنج می برند

8. The ruling may create an invidious distinction in the way the courts treat the rich and the poor.
[ترجمه ترگمان]این حکم ممکن است باعث تمایز invidious در روشی شود که دادگاه ها با فقرا و فقرا رفتار می کنند
[ترجمه گوگل]این حکم می تواند تمایزی مبهم در نحوه برخورد با ثروتمندان و فقرا داشته باشد

9. This obviously places any nominee director in an invidious position.
[ترجمه ترگمان]این موضوع مشخصا هیچ کارگردان برجسته ای را در وضعیت invidious قرار می دهد
[ترجمه گوگل]این بدیهی است که هر نامزد کارگردان را در یک موقعیت مضحک قرار می دهد

10. It is almost invidious to single out specific examples of success.
[ترجمه ترگمان]این چیزی است که به یک نمونه خاص از موفقیت مربوط می شود
[ترجمه گوگل]تقریبا مشتاق است که نمونه های خاصی از موفقیت را بیاموزیم

11. Doesn't this put Alsys in an invidious position?
[ترجمه ترگمان]آیا این موضوع در موقعیت ناخوشایندی قرار نگرفته است؟
[ترجمه گوگل]آیا این آلسیور را در یک موقعیت مبهم قرار نمی دهد؟

12. It'seems invidious to make special mention of one aspect of his work.
[ترجمه ترگمان]زشت به نظر می رسد که از یکی از جنبه های کار او ذکری به میان آید
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد یک جنبه از کار او اشاره خاصی را به خود جلب کند

13. Invidious profiteering of people reflects invidious profiteering of South Korea is a country!
[ترجمه ترگمان]سواستفاده invidious از مردم، سواستفاده از جنس کره جنوبی است که یک کشور است!
[ترجمه گوگل]سودآوری ناخوشایند مردم نشان دهنده سودآوری فریبکارانه کره جنوبی یک کشور است!

14. She'd put herself in an invidious position.
[ترجمه ترگمان]او خود را در وضع ناخوشایندی قرار داده بود
[ترجمه گوگل]او خودش را در یک موقعیت فریبنده قرار داد

15. Such a difficult choice placed her in an invidious and unenviable position.
[ترجمه ترگمان]این انتخاب دشوار، او را در وضع نامطلوب و نامطلوبی قرار داد
[ترجمه گوگل]چنین انتخاب دشوار او را در جایگاه مضحک و غیرقابل انکار قرار داد

invidious comparisons

مقایسه‌های نفرت‌انگیز


پیشنهاد کاربران

حسودانه

غیر منصفانه، غیرموجه، ناموجه، ناعادلانه، ناروا، نابرابر


کلمات دیگر: