کلمه جو
صفحه اصلی

inwrought


معنی : گل دار، جبلی، از تو کار کرده، نقشه دار
معانی دیگر : (طرح و نقش) درون باف شده، بافته شده در پارچه، (قدیمی) دارای آذین هایی که در بطن هستند (و بر سطح نقاشی و غیره نشده اند)، مخمر، مصور

انگلیسی به فارسی

از تو کار کرده، نقشه دار، گلدار، (مجازا) جبلی، مخمر، مصور


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
• : تعریف: worked or woven in, as a pattern in fabric.

• having a pattern or design worked or woven in (of a fabric); woven or worked into a fabric (of a pattern or design)

مترادف و متضاد

گل دار (صفت)
floriferous, florescent, blooming, rosy, floral, floriated, inwrought

جبلی (صفت)
essential, innate, natural, inborn, inbred, inwrought

از تو کارکرده (صفت)
inwrought

نقشه دار (صفت)
inwrought


کلمات دیگر: