کلمه جو
صفحه اصلی

friendless


معنی : بی دوست
معانی دیگر : بی دوست

انگلیسی به فارسی

بی دوست


دوستانه، بی دوست


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
• : تعریف: combined form of friend.

• without friends, desolate, lonely
a friendless person has no friends.

مترادف و متضاد

بی دوست (صفت)
friendless, unfriended

without companionship or confidant


Synonyms: abandoned, adrift, alienated, all alone, all by one’s self, alone, cut off, deserted, estranged, forlorn, forsaken, isolated, lonely, lonesome, marooned, ostracized, shunned, solitary, unattached, without ties


Antonyms: attached, befriended, beloved, liked, loved


جملات نمونه

1. Friendless is the dead.
[ترجمه ترگمان]friendless مرده
[ترجمه گوگل]دوستدار مرده است

2. Callum, recently arrived in Glasgow, is jobless, homeless, friendless, and suffering from culture shock.
[ترجمه ترگمان]Callum که به تازگی وارد گلاسگو شده است بی کار، بی خانمان، بی کس و بی کس است و از شوک فرهنگی رنج می برد
[ترجمه گوگل]Callum، اخیرا به گلاسکو وارد شده است، بیکار، بی خانمان، دوست نداشتنی است و از شوک فرهنگی رنج می برد

3. Friendless and jobless, he wondered how he would survive the year ahead.
[ترجمه ترگمان]او که بی کار و بی کار بود، در این فکر بود که چگونه سال آینده زنده خواهد ماند
[ترجمه گوگل]بی طرف و بی بضاعت، او تعجب می کند که چگونه سال آینده را زنده خواهد کرد

4. He is not as friendless as he appeared to be.
[ترجمه ترگمان]او به همان اندازه که به نظر می رسید بی کس و بی کس نیست
[ترجمه گوگل]او به نظر نمی رسد دوست ندارد

5. He felt utterly friendless and Max Aitken arranged a luncheon for him which I attended.
[ترجمه ترگمان]کاملا بی کس و تنها بود و ماکس Aitken برای او ناهار تهیه کرده بود که من در آن شرکت می کردم
[ترجمه گوگل]او کاملا بدون دوستی احساس کرد و مکس آیتکن یک ناهار را برای او که من حضور داشتم مرتب کرد

6. The world can be a violent, cruel, sad, friendless place: indeed it is for many people.
[ترجمه ترگمان]جهان می تواند یک مکان خشن، ظالم و بدون یار و یاور باشد: در واقع برای بسیاری از مردم است
[ترجمه گوگل]جهان می تواند یک مکان خشن، بی رحمانه، غم انگیز، دوستانه باشد: در واقع برای بسیاری از مردم است

7. He died alone and friendless.
[ترجمه ترگمان]او تنها و بی کس مرد
[ترجمه گوگل]او به تنهایی و بدون دوست درگذشت

8. Alone and friendless, she had struck up a casual friendship with Dermot as he showed her Dublin.
[ترجمه ترگمان]او تنها و بی کس، دوستی عادی را با Dermot که به Dublin نشان می داد، از دست داده بود
[ترجمه گوگل]او به تنهایی و بدون دوست داشتنی، دوست داشتنی خود را با Dermot به عنوان دوبلین خود را نشان داد

9. I am friendless enough, God knows!
[ترجمه ترگمان]خدا می داند که من هیچ دوستی ندارم
[ترجمه گوگل]من به اندازه کافی دوست هستم، خدا میداند!

10. That friendless child's noise would make you glad.
[ترجمه ترگمان]این سر و صدا این بچه بی سر و صدا تو را خوشحال خواهد کرد
[ترجمه گوگل]این سر و صدا فرزند دوستانه شما را خوشحال خواهد کرد

11. Friendless and broke, she is in a pretty pass indeed.
[ترجمه ترگمان]friendless و ورشکسته، در واقع، او واقعا تحت تاثیر قرار گرفته
[ترجمه گوگل]دوستانه و شکست خورده، او واقعا در حال عبور است

12. Frizzy - haired, friendless, neurotic a collector of comic books, Seth broke the mold on modern day protagonists.
[ترجمه ترگمان]سث آن ها را در روز امروزی و بدون دوست و بی کس و بی کس و تنها و بدون دوست و بی کس و تنها گذاشت
[ترجمه گوگل]سفت، موش، دوست نداشتنی، مجموعه ای از کتاب های کمیک، سفت قالب را در قهرمانان مدرن امروز شکست

13. The lad was alone and friendless.
[ترجمه ترگمان]پسرک تنها و بی کس بود
[ترجمه گوگل]پسر تنها بود و دوست نداشت

14. Valetudinarianism Aunt Xue lives alone and friendless, is quite lonely.
[ترجمه ترگمان]خاله جان Xue تنها و بی کس و تنها زندگی می کند، کاملا تنها است
[ترجمه گوگل]والنتایینگرایی عمه زو تنها و بدون دوست زندگی می کند، کاملا یکنواخت است


کلمات دیگر: