1. a fugacious flower
گل کم پای
2. We apperceive joy and cheers, apperceive variance of fugacious years during the life long journey.
[ترجمه ترگمان]ما از شادی و شادی و واریانس apperceive سال طول سفر طولانی لذت بردیم
[ترجمه گوگل]ما شادی و خوشبختی را می فهمیم، واریانس سالانه fugacious را در طول سفر طولانی می بینیم
3. Science and scholarship have become more fugacious .
[ترجمه ترگمان]علوم و تحقیقات بیشتر مورد توجه قرار گرفته اند
[ترجمه گوگل]علم و تحصیلات بیشتر در حال تبدیل شدن است
4. The fugacious past destined to be my single vermilion mark.
[ترجمه ترگمان]به نظر میاد گذشته \"fugacious\" تنها علامت قرمز من باشه
[ترجمه گوگل]گذشته ی مبهم، علامت منحصر به فرد من است
5. Some patients appear cry laugh fugacious, depressed wait for a symptom alternately with excitement, call " disease of benzine sex hysteria " .
[ترجمه ترگمان]برخی از بیماران با گریه و خنده به سر می برند، و در انتظار نشانه هایی هستند که به طور متناوب همراه با هیجان، \"بیماری جنون آمیزش جنسی\" نامیده می شوند
[ترجمه گوگل]بعضی از بیماران به نظر می آیند گه گاه وحشت زده و افسرده منتظر یک علامت متناوب با هیجان هستند، به نام 'بیماری هیستری جنسی جنس بنزین'
6. Described as " turn over Fu fugacious " negotiation square, say this company appears not to want to finish sincerely buy trade.
[ترجمه ترگمان]او را به عنوان \"دور زدن Fu fugacious\" توصیف کرده اند و می گویند که این شرکت قصد ندارد صادقانه تجارت را به اتمام برساند
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که به نظر می رسد 'مذاکره Fu Fugacious'، می گویند این شرکت به نظر می رسد که نمی خواهم برای پایان دادن به صادقانه خرید تجارت
7. Restless, shifting, fugacious as time itself is a certain vast bulk of the population of the red brick district of the lower West Side.
[ترجمه ترگمان]بی قرار (بی قرار)، مثل خود زمان، بخش عظیمی از جمعیت بخش آجری قرمز سمت غرب را تشکیل می دهد
[ترجمه گوگل]بی رحمانه، حرکتی، ناپایدار به عنوان زمان خود را یک بخش وسیعی از جمعیت از منطقه آجر قرمز پایین سمت غرب است
8. In the fragile and fugacious extent of life, Li Ming has been trying to reach that eternity.
[ترجمه ترگمان]در مناطق آسیب پذیر و fugacious زندگی، لی مینگ در تلاش برای رسیدن به آن ابدیت است
[ترجمه گوگل]لی مینگ در ابعاد شکننده و ناپایدار زندگی تلاش کرده است تا به ابدیت برسد
9. In such joyful moment that everything resurge and thrives, our master Buddha exhibits his fugacious advent.
[ترجمه ترگمان]در این لحظه شادی بخش، که همه چیز زنده و زنده است، بودای our ظهور fugacious را نشان می دهد
[ترجمه گوگل]در چنین لحظهای لذتبخش که همه چیز به وجود میآید و رشد می کند، استاد بودا خود را از ظهور ظاهری خود نشان می دهد
10. Some patients behave obstacle of spirit of appearance of the disease that it is hysteria, the happy to dance when fit, cry laugh fugacious, catch hair beat a bosom, call out is clamorous.
[ترجمه ترگمان]برخی از بیماران مانع از ظاهر شدن این بیماری هستند که هیستری است، لذت رقصیدن در هنگام مناسب بودن، گریه کردن، گریه کردن، گرفتن موی یک سینه، فریاد زدن و فریاد زدن
[ترجمه گوگل]برخی از بیماران مانع از روح ظاهر بیماری می شوند که هیستری است، خوشحال به رقص زمانی که مناسب است، گریه خنده fugacious، گرفتن مو ضرب و شتم ساق پا، تماس بی حوصله است
11. But even though always accompanyed by many friends, after a period of fugacious excited time, still feel solitude.
[ترجمه ترگمان]اما با وجود این که بسیاری از دوستان پس از مدتی به هیجان آمده بودند، هنوز احساس تنهایی می کردند
[ترجمه گوگل]اما حتی اگر همواره توسط بسیاری از دوستان همراه باشد، پس از یک دوره زمانی هیجان انگیز، هنوز هم احساس تنهایی