1. Elsewhere, Islamism remains an opposition force only, and, though still potent, is losing ground.
[ترجمه ترگمان]در جای دیگر، اسلام گرایی فقط یک نیروی مخالف است، و اگرچه هنوز هم قوی است، زمین را از دست می دهد
[ترجمه گوگل]در جای دیگر، اسلامگرائی تنها یک نیروی مخالف باقی می ماند و اگرچه هنوز قدرتمند است، زمین را از دست می دهد
2. Many Islamists now acknowledge the importance of what Islamism began by rejecting utterly: democracy.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از اسلام گرایان اکنون اهمیت آنچه که اسلام گرایی با رد کامل آن آغاز کرد را تایید می کنند: دموکراسی
[ترجمه گوگل]بسیاری از اسلام گرایان در حال حاضر اهمیت اسلامگرائی را که کاملا با رد شدن از آن مطرح شده است، تایید می کنند: دموکراسی
3. Especially in the northwest of China, Islamism and its culture has developed its own characteristics.
[ترجمه ترگمان]به خصوص در شمال غرب چین اسلام گرایی و فرهنگ آن ویژگی های خود را توسعه داده است
[ترجمه گوگل]به ویژه در شمال غربی چین، اسلامگرائی و فرهنگ آن ویژگی های خود را توسعه داده است
4. For the Palestinians, Pan-Arabism, Communism, Islamism have all come and gone, with none having delivered statehood or prosperity.
[ترجمه ترگمان]برای فلسطینی ها، پان - عربیسم، کمونیسم، اسلام گرایی همگی آمدند و رفتند، و هیچ یک از آن ها مستقل و ثروتمند نشدند
[ترجمه گوگل]برای فلسطینی ها، پان عربیسم، کمونیسم، اسلام گرایی همه رفته اند و رفته اند، و هیچ یک از آنها دولت و رفاه را تحویل نداده اند
5. For the Palestinians, Pan - Arabism, Communism, Islamism have all and gone, with none having statehood or prosperity.
[ترجمه ترگمان]برای فلسطینی ها، پان - عربیسم، کمونیسم، اسلام گرایی همگی و رفته اند، و هیچ یک از آن ها مستقل و ثروتمند نیستند
[ترجمه گوگل]برای فلسطینی ها، پان عربیسم، کمونیسم، اسلام گرایی همه را رد کرده اند و هیچ دولتی یا رفاه نیافته اند
6. Islamism and the Arabic in Western Asia are the primary unification factors.
[ترجمه ترگمان]اسلام گرایی و عربی در غرب آسیا عوامل یک سان سازی هستند
[ترجمه گوگل]اسلامگرائی و عربی در آسیای غربی، عوامل اصلی متحد سازی هستند
7. According to Islamism, faith stands the base while ethics stands as the core.
[ترجمه ترگمان]با توجه به اسلام گرایی، ایمان پایه است در حالی که اخلاق به عنوان هسته شناخته می شود
[ترجمه گوگل]با توجه به اسلام گرایی، ایمان پایه را در بر می گیرد، در حالی که اخلاق به عنوان هسته می ایستد
8. It was partly filled by political Islamism, with its dream not merely of a single Arab state but of a united Islamic society or umma, run along the guidelines of Islamic law.
[ترجمه ترگمان]آن تا حدی توسط اسلام گرایی سیاسی پر شده بود و رویای آن نه تنها یک دولت عربی بلکه یک جامعه متحد اسلامی و یا umma بود که در راستای دستورالعمل های قانون اسلامی اجرا می شد
[ترجمه گوگل]این امر تا حدی توسط اسلامگرایی سیاسی پر شده بود، و رویای آن نه صرفا یک کشور عربی تنها یک جامعه ی اسلامی واحد یا امت است که در راستای دستورالعمل های قانون اسلامی اجرا می شود
9. The Spanish this time church construction receives the Islamism culture the influence.
[ترجمه ترگمان]این زمان ساخت کلیسا، فرهنگ اسلام گرایی را تحت نفوذ خود قرار می دهد
[ترجمه گوگل]در حال حاضر، ساخت و ساز کلیسا در اسپانیا، فرهنگ اسلامگرا را نفوذ می دهد
10. As a religious belief, Islamism is opposed to the modern notion of democracy.
[ترجمه ترگمان]به عنوان یک اعتقاد مذهبی، اسلام گرایی با مفهوم مدرن دموکراسی مخالف است
[ترجمه گوگل]به عنوان یک اعتقاد مذهبی، اسلام گرایی با مفهوم مدرن دموکراسی مخالف است
11. The Arabic language is closely related to Islamism.
[ترجمه ترگمان]زبان عربی ارتباط نزدیکی با اسلام گرایی دارد
[ترجمه گوگل]زبان عربی به اسلام گرایی نزدیک است
12. Islamism came to China in early mid - Tang from Arabian Peninsula.
[ترجمه ترگمان]اسلام گرایی در اوایل میانه تانگ از شبه جزیره عربی به چین آمد
[ترجمه گوگل]اسلامگرائی در اوایل اواسط تانگ از شبه جزیره عربستان به چین آمد
13. These visitors brought to China the foreign religious culture such as Islamism.
[ترجمه ترگمان]این مهمانان فرهنگ مذهبی خارجی مانند اسلام گرایی را به چین آوردند
[ترجمه گوگل]این بازدیدکنندگان فرهنگ دینی خارجی مانند اسلام گرایی را به چین تحویل دادند
14. The five central Asian countries locate at a traditional area where is dominated by Islamism.
[ترجمه ترگمان]پنج کشور آسیای میانه در یک منطقه سنتی که تحت سلطه اسلام گرایی است قرار دارند
[ترجمه گوگل]پنج کشور آسیای مرکزی در یک منطقه سنتی قرار دارند که در آنها تحت سلطه اسلام گرایی قرار دارد
15. Now they will complete the shift and accept Hamas's leadership Islamism close up.
[ترجمه ترگمان]اکنون آن ها این تغییر را تکمیل خواهند کرد و رهبری حماس را به طور نزدیک قبول خواهند کرد
[ترجمه گوگل]در حال حاضر آنها تغییرات را کامل خواهند کرد و اسلامگرای رهبری حماس را نزدیک می کنند