کلمه جو
صفحه اصلی

fretwork


معنی : بر جسته کاری، منبت کاری، حاشیه گذاری
معانی دیگر : مشبک کاری

انگلیسی به فارسی

منبت کاری، برجسته کاری، حاشیه گذاری


دستبند، بر جسته کاری، منبت کاری، حاشیه گذاری


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: ornamental openwork composed of interlacing bars in a repeated, geometric pattern.
مشابه: fret

• decorative work composed mainly of interwoven lines (often carved or cut out)
fretwork is wood or metal that has been decorated by cutting bits of it out to make a pattern.

مترادف و متضاد

بر جسته کاری (اسم)
relief, boss, relievo, fretwork

منبت کاری (اسم)
fretwork, woodcarving, parquet flooring, woodcutting, parquetwork

حاشیه گذاری (اسم)
fretwork

جملات نمونه

1. Recent shows at Ronnie Scott's saw blistering fretwork augmented by some snazzy digital sounds.
[ترجمه ترگمان]نمایش های اخیر در رانی اسکات در رانی اسکات به وسیله برخی از صداهای دیجیتال snazzy افزایش یافت
[ترجمه گوگل]نمایش های اخیر در Ronnie Scott شاهد تارهای نازک بود که با برخی از صداهای دیجیتالی خیره کننده تقویت شده است

2. The fretwork is well up to Valley Arts standard, with nothing that offends the eye or fingers in any way.
[ترجمه ترگمان]The به خوبی در برابر استاندارد هنر دره قرار دارد و هیچ چیز چشم یا انگشت را به هیچ وجه خدشه دار نمی کند
[ترجمه گوگل]این کار با استانداردهای Valley Arts خوب است، و هیچ چیز به هیچ وجه چشم و انگشت را از بین نمی برد

3. The houses were linked together with heavy fretwork windows so that you could not see the sky.
[ترجمه ترگمان]خانه ها با پنجره های بزرگ fretwork به هم متصل شده بودند که شما نمی توانستند آسمان را ببینند
[ترجمه گوگل]خانه ها با پنجره های سنگین سنگین به هم مرتبط بودند، بنابراین شما آسمان را نمی دیدید

4. There are a few rattles here and there, but in general the fretwork is quite well finished.
[ترجمه ترگمان]اینجا و آنجا چند تا جغجغه وجود دارد، اما به طور کلی fretwork تمام شده است
[ترجمه گوگل]چند جرقه در اینجا و آنجا وجود دارد، اما به طور کلی، کاری که انجام می شود کاملا به پایان رسیده است

5. They reacted against factory-produced Victorian furniture with its frilly fretwork, clawed feet and laminated woods.
[ترجمه ترگمان]آن ها نسبت به اسباب و اثاثیه دوره ویکتوریایی با روکش frilly توری، پاهای چنگال دار و چوب laminated واکنش نشان دادند
[ترجمه گوگل]آنها در برابر مبلمان ویکتوریا تولید شده توسط کارخانه با روکش های کرکی، پاها و چوب های لمینیتی واکنش نشان دادند

6. A definite tick in the margin here for the quality of the fretwork.
[ترجمه ترگمان]یک تیک قطعی در حاشیه حاشیه حاشیه دوزی شده بود
[ترجمه گوگل]یک تیک قطعی در حاشیه اینجا برای کیفیت nretwork

7. The architect would often just write something like "beautiful fretwork" on the drawing.
[ترجمه ترگمان]معمار اغلب می توانست چیزی مانند \"fretwork زیبا\" روی نقاشی بنویسد
[ترجمه گوگل]معمار اغلب فقط در مورد نقاشی چیزی شبیه به 'زیبا کاری' می نویسد


کلمات دیگر: