1. He always fancied himself a moralist.
[ترجمه ترگمان]او همیشه خودش را یک فیلسوف می پنداشت
[ترجمه گوگل]او همیشه خود را اخلاقی دانست
2. Politically, Mr Ashdown is a mountebank, not a moralist.
[ترجمه ترگمان]از لحاظ سیاسی، آقای Ashdown یک mountebank است، نه a
[ترجمه گوگل]آقای هاسون، از لحاظ سیاسی، یک کوهپیمایی است، نه اخلاقی
3. But Anderson is no simple moralist.
[ترجمه ترگمان]اما اندرسون هیچ معلم ساده ای نیست
[ترجمه گوگل]اما اندرسون هیچ اخلاقی نیست
4. A statesman cannot afford to a moralist.
[ترجمه ترگمان]یک سیاست مدار نمی تواند یک معلم اخلاق داشته باشد
[ترجمه گوگل]یک دولتشناس نمیتواند به یک اخلاقگر اجازه دهد
5. A moralist who preaches to people doesn't get anywhere ,'Mr. Hargrove says.
[ترجمه ترگمان]آقای Hargrove می گوید: کسی که به مردم موعظه می کند به هیچ جا نمی رود
[ترجمه گوگل]یک روحانی که به مردم سخن می گوید هیچ جا نمی آید، آقای هارگریو می گوید
6. You had better not to come the moralist with us.
[ترجمه ترگمان]بهتر است که تو هم با ما فیلسوف نیستی
[ترجمه گوگل]شما بهتر بود که اخوان المسلمین را با ما بیاورید
7. A moralist, Krylov used popular language to satirize human weaknesses, social customs, and political events.
[ترجمه ترگمان]کریلوف معلم اخلاق بود و از زبان مردمی استفاده می کرد تا ضعف های بشری، آداب و رسوم اجتماعی و رویداده ای سیاسی را تشریح کند
[ترجمه گوگل]کریولف، اخلاق گرای، از زبان رایج برای تحقق ضعف های انسانی، آداب و رسوم اجتماعی و حوادث سیاسی استفاده کرد
8. "The terraces behind the House of the Moralist have collapsed, bringing down the garden wall," Pompeii superintendency said in an emailed statement, blaming the heavy rainfall for the smashup.
[ترجمه ترگمان]Pompeii superintendency در یک بیانیه ایمیلی گفت: \" The پشت عمارت of ویران شده اند و دیوار باغ را پایین آورده اند \"
[ترجمه گوگل]فرماندهی Pompeii در یک بیانیه امیدوارانه گفت: «تراسهای پشت مجلس مؤسس، سقوط کرده و دیوار باغ را به پایین فرو ریخته اند
9. He is a paradoxical aesthete as well as a paradoxical moralist.
[ترجمه ترگمان]او یک aesthete پارادوکسیکال است و یک معلم اخلاق متناقض است
[ترجمه گوگل]او یک استئات پارادوکسی است و همچنین یک اخلاق متشکل از پارادوکسی است
10. Morals play an important part in both novels and the reader notices that Jane Austen is actually a moralist.
[ترجمه ترگمان]اخلاقیات در هر دو رمان نقش مهمی ایفا می کند و خواننده متوجه می شود که جین آستین در حقیقت یک معلم اخلاق است
[ترجمه گوگل]اخلاق نقش مهمی در هر دو رمان دارد و خوانندگان متوجه می شوند که جین آستن در واقع یک اخلاق است
11. Adam Smith was not only a master of economy but also a moralist in history.
[ترجمه ترگمان]آدام اسمیت نه تنها استاد اقتصاد بلکه یک معلم اخلاق در تاریخ نیز بود
[ترجمه گوگل]آدام اسمیت نه تنها یک استاد اقتصاد بود، بلکه یک مورخ تاریخی بود
12. As he grew old, he turned into a crusty Confucian moralist.
[ترجمه ترگمان]همان طور که پیر شده بود تبدیل به یک اخلاق خشن خشمگین شده بود
[ترجمه گوگل]همانطور که او بزرگ شد، او تبدیل به یک روحانی کنفوسیوس خشن شد
13. The satisfaction derived from this act was all that the most ardent moralist could have desired.
[ترجمه ترگمان]رضایت حاصل از این عمل همه حاکی از آن بود که most ardent ممکن است آرزوی آن را داشته باشند
[ترجمه گوگل]رضایت حاصل از این عمل، همان چیزی بود که اخلاق گرایان می خواستند
14. "Classic and romantic, wise and iconoclast, light and serious, sentimental and moralist, he created the 'Rohmer' style, which will outlive him, " Sarkozy said in a statement.
[ترجمه ترگمان]سارکوزی در بیانیه ای گفت: \" کلاسیک و رمانتیک، عاقل و iconoclast، سبک و جدی، احساساتی و moralist، او سبک Rohmer را خلق کرد که از او بیشتر عمر می کند \"
[ترجمه گوگل]سارکوزی در بیانیه ای گفت: «کلاسیک و عاشقانه، عاقلانه و ناخوشایند، سبک و جدی، احساساتی و اخلاقی، او سبک سبک روهر را که او را از بین می برد، ایجاد کرد