کلمه جو
صفحه اصلی

motorcade


معنی : کاروان موتوری
معانی دیگر : (در مشایعت ها و غیره) زنجیره ی اتومبیل ها

انگلیسی به فارسی

کاروان موتوری


کامیون، کاروان موتوری


انگلیسی به انگلیسی

• line or procession of automobiles
a motorcade is a line of slowly-moving cars carrying important people, usually as part of a public ceremony.

مترادف و متضاد

کاروان موتوری (اسم)
motorcade

procession of motor vehicles


Synonyms: caravan, convoy, parade


جملات نمونه

1. Stand aside, please. The motorcade of the President is coming.
[ترجمه ترگمان]لطفا کنار بایستید کاروان موتوری رئیس جمهور می آید
[ترجمه گوگل]لطفا کنار بگذارید مسطحۀ رئیس جمهور آینده است

2. Cut away, children! The motorcade is starting.
[ترجمه ترگمان]بچه ها را ببرید، بچه ها! کاروان موتوری در حال حرکت است
[ترجمه گوگل]فرزندانتان را برید اتوبوس شروع می شود

3. At times the president's motorcade slowed to a crawl.
[ترجمه ترگمان]گاهی کاروان اسکورت رئیس جمهور سرعتشان را کم کرده بود
[ترجمه گوگل]گاه قهرمانی رئیس جمهور به خزیدن افت کرد

4. The motorcade was preceded by motorcycles.
[ترجمه ترگمان]این کاروان موتوری مقدم بر موتورسیکلت بود
[ترجمه گوگل]موتورسیکلت قبل از موتور سیکلت بود

5. The leading car in the motorcade peeled off to the right.
[ترجمه ترگمان]اتومبیل پیشرو در کاروان موتوری به سمت راست پیچید
[ترجمه گوگل]ماشین پیشرو در قطار اتومبیل به سمت راست بریده شده است

6. The President wants a motorcade because the polls show he is losing popularity by the minute.
[ترجمه ترگمان]رئیس جمهور خواهان یک کاروان موتوری است، زیرا نظرسنجی ها نشان می دهند که او تا دقیقه دیگر محبوبیت خود را از دست می دهد
[ترجمه گوگل]رئیس جمهور می خواهد یک محموله اتمی را بخرد؛ چرا که نظرسنجی ها نشان می دهد که او از لحاظ لحظه ای از محبوبیت برخوردار است

7. It does not show the motorcade during the assassination.
[ترجمه ترگمان]این برنامه به کاروان موتوری در طی این ترور اشاره نمی کند
[ترجمه گوگل]این در زمان ترور حادثه را نشان نمی دهد

8. Pacino detours his motorcade to visit the grieving parents.
[ترجمه ترگمان]پاچینو در کاروان موتوری خود از والدین اندوهگین دیدار کرد
[ترجمه گوگل]پیکینو مسیرش را برای بازدید از والدین ترسناک ترک می کند

9. The simple fact that his motorcade stops at red traffic lights has deeply impressed Ankara residents.
[ترجمه ترگمان]این واقعیت ساده که کاروان موتوری اش در چراغ های قرمز ترافیک متوقف می شود، ساکنان آنکارا را عمیقا تحت تاثیر قرار داده است
[ترجمه گوگل]این واقعیت ساده که قایق سواری خود را در چراغهای ترافیکی قرمز متوقف می کند عمیقا تحت تاثیر ساکنان آنکارا قرار گرفته است

10. The President's motorcade glided by.
[ترجمه ترگمان]کاروان موتوری به سرعت حرکت کرد
[ترجمه گوگل]مسابقه رئیس جمهور توسط

11. Enroute they passed a motorcade racing the other direction carrying Bush to join Reagan at convention hall and accept the nomination.
[ترجمه ترگمان]آن ها در حال عبور از یک کاروان موتوری در مسیر دیگری بودند که بوش را برای پیوستن به ریگان در سالن همایش و پذیرش کاندید شدن دعوت می کرد
[ترجمه گوگل]آنها از طریق یک مسابقه دوچرخه سواری مسابقه را به سوی دیگر هدایت کردند و بوش را برای پیوستن به ریگان در سالن کنفرانس به تصویب رساندند

12. Catcalls greeted his motorcade the day he left.
[ترجمه ترگمان]catcalls در روز عزیمت به کاروان موتوری خود خوشامد گفت
[ترجمه گوگل]Catcalls روز مدرسه را ترک کرد

13. Honda motorcade Chief Technology Officer Ross · Brown expressed.
[ترجمه ترگمان]روس · براون، افسر ارشد فن آوری موتوری، اظهار داشت:
[ترجمه گوگل]هوندا، مدیر ارشد فناوری Ross · Brown اظهار داشت

14. Attains these initial data, the motorcade then may calculate the best travel route.
[ترجمه ترگمان]پس از این داده های اولیه، کاروان اسکورت ممکن است بهترین مسیر سفر را محاسبه کند
[ترجمه گوگل]این داده های اولیه را به دست می آورد، سپس کلاس اتومبیل می تواند بهترین مسیر سفر را محاسبه کند

پیشنهاد کاربران

دسته ای اتومبیل که در مراسماتی نظیر عروسی و عزا با یکدیگر حرکت می کنند

E. g. The motorcade will pass towards city hall at 12:30.


کلمات دیگر: