معنی : کام، جای زبانه، مادگی زبانه، باکام محکم کردن، جفت کردن معانی دیگر : رجوع شود به: mortise، mortise مادگی زبانه
انگلیسی به فارسی
( mortise ) مادگی زبانه، کام، جای زبانه، جفت کردن، باکام محکم کردن
مرتب کردن، جای زبانه، مادگی زبانه، کام، جفت کردن، باکام محکم کردن
انگلیسی به انگلیسی
• mortise, recess or groove in a piece of wood or another material that fits together with a corresponding projecting piece of material; connection, joint join by a tenon and mortise