معنی : ترشرو، کله شق، چموش، لجوج، قاطر مانند
معانی دیگر : لجباز، یکدنده، خیره سر، چشم سفید، استرسان
mulish
معنی : ترشرو، کله شق، چموش، لجوج، قاطر مانند
معانی دیگر : لجباز، یکدنده، خیره سر، چشم سفید، استرسان
انگلیسی به فارسی
قاطر مانند، چموش، خیره سر، لجوج، کله شق، ترشرو
مالش، چموش، قاطر مانند، لجوج، کله شق، ترشرو
انگلیسی به انگلیسی
• stubborn as a mule, obstinate, unwilling to yield or comply
someone who is mulish is unwilling to change their attitude or to do what other people tell them to do.
someone who is mulish is unwilling to change their attitude or to do what other people tell them to do.
مترادف و متضاد
ترشرو (صفت)
acid, vinegary, angry, grumpy, moody, morose, sullen, petulant, crabbed, dogged, gloomy, sulky, ill-humored, chuffy, rusty, mulish, gruff, huffy, humpy, pettish, huffish, ill-humoured, ill-natured, snuffy, vinegarish
کله شق (صفت)
stomachy, obstinate, restive, stubborn, bull-headed, pertinacious, mulish, pigheaded, stiff-necked
چموش (صفت)
restive, cantankerous, outlaw, mulish, skittish, shifting, nappy, jibbing, rowdy
لجوج (صفت)
persistent, opinionated, dogged, obstinate, set, stubborn, stuffy, intractable, obstreperous, pertinacious, mulish, obdurate, dour, irrefragable, waspish
قاطر مانند (صفت)
mulish
obstinate
Synonyms: adamant, bullheaded, dead set on, dogged, firm, hardheaded, headstrong, immovable, inflexible, intractable, obdurate, opinionated, persistent, pigheaded, recalcitrant, relentless, single-minded, steadfast, strong-minded, stubborn, tenacious
جملات نمونه
1. her husband is mulish and bad-tempered
شوهرش لجوج و کج خلق است.
2. He was so mulish that my admonitions just flowed over him.
[ترجمه ترگمان]او به قدری گستاخ بود که admonitions از روی او بیرون می ریخت
[ترجمه گوگل]او خیلی دلمشغول بود که اطاعتهای من فقط بر او سرازیر شد
[ترجمه گوگل]او خیلی دلمشغول بود که اطاعتهای من فقط بر او سرازیر شد
3. George could sometimes be almost mulish!
[ترجمه ترگمان]ممکن بود که جورج هم گاهی مثل یک دختر هرزه به نظر برسد!
[ترجمه گوگل]جورج گاهی اوقات می تواند تقریبا ملکی باشد!
[ترجمه گوگل]جورج گاهی اوقات می تواند تقریبا ملکی باشد!
4. Between the listing buoys and sandbanks two mulish tugs were pulling a tanker loaded with glass from Pilkington's.
[ترجمه ترگمان]در بین تهیه لیست buoys و sandbanks دو کشتی یدک کش حامل یک تانکر حامل شیشه از پیل کینگ تون بود
[ترجمه گوگل]بین بوی های لیست و sandbanks دو tugs mulish کشیدن یک تانکر بارگیری شده با شیشه از Pilkington بود
[ترجمه گوگل]بین بوی های لیست و sandbanks دو tugs mulish کشیدن یک تانکر بارگیری شده با شیشه از Pilkington بود
5. When he got that mulish look there was no talking to him.
[ترجمه ترگمان]وقتی که به این نگاه گستاخ رسید، با او حرف نمی زد
[ترجمه گوگل]هنگامی که او نگاهی به او کرد، هیچ ارتباطی با او نداشت
[ترجمه گوگل]هنگامی که او نگاهی به او کرد، هیچ ارتباطی با او نداشت
6. Implacable, with arms folded, and a mulish pout.
[ترجمه ترگمان]Implacable، دست ها را به روی سینه جمع کرده و اخم کرده بود
[ترجمه گوگل]Implacable، با بازوهای بازو و یک قلاب مالیز
[ترجمه گوگل]Implacable، با بازوهای بازو و یک قلاب مالیز
7. He's a very headstrong and mulish person most of the time, but underneath I think he's quite vulnerable.
[ترجمه ترگمان]او خیلی کله شق و کله شق است، بیشتر اوقات، اما در زیر نظر من او کاملا آسیب پذیر است
[ترجمه گوگل]او اغلب زمانبر است و بیشتر اوقات، اما در زیر من فکر می کنم او کاملا آسیب پذیر است
[ترجمه گوگل]او اغلب زمانبر است و بیشتر اوقات، اما در زیر من فکر می کنم او کاملا آسیب پذیر است
8. A giant mulish horse team saved city of sweet day heart to set out from Qinghai.
[ترجمه ترگمان]یک تیم قدرتمند اسب mulish شهر of را نجات داد تا از چینگ های به بیرون راه پیدا کند
[ترجمه گوگل]یک تیم اسب غول پیکر، شهر قلب شیرین را از چینگهای خارج کرد
[ترجمه گوگل]یک تیم اسب غول پیکر، شهر قلب شیرین را از چینگهای خارج کرد
9. Says Mulish, The human life journey cannot be charted by a single curving line.
[ترجمه ترگمان]mulish می گوید: سفر زندگی انسان را نمی توان با یک خط منحنی نشان داد
[ترجمه گوگل]می گوید Mulish، سفر زندگی انسانی را نمی توان با یک خط منحنی واحد ثبت نام کرد
[ترجمه گوگل]می گوید Mulish، سفر زندگی انسانی را نمی توان با یک خط منحنی واحد ثبت نام کرد
10. "You mulish guy, what the hell are you seeking?" the monster demanded in a stern voice.
[ترجمه ترگمان]\"تو یه آدم کله شق، تو دنبال چه کوفتی هستی؟\" هیولا با صدای خشنی از او پرسید:
[ترجمه گوگل]'شما مرد خوشگله، چه جهنمی هستی؟' هیولا در صدای استوار خواسته بود
[ترجمه گوگل]'شما مرد خوشگله، چه جهنمی هستی؟' هیولا در صدای استوار خواسته بود
Her husband is mulish and bad-tempered.
شوهرش لجوج و کج خلق است.
کلمات دیگر: