کلمه جو
صفحه اصلی

mortuary


معنی : دفن، مرده شوی خانه، مردهای
معانی دیگر : (محلی که جسد را تا هنگام خاک سپاری در آنجا نگهداری می کنند) سردخانه ی اجساد، مرده گاه، وابسته به مردگان، امواتی

انگلیسی به فارسی

مرده شوی خانه، دفن، مرده ای


انگلیسی به انگلیسی

• morgue; funeral home
of or pertaining to death or burial, of funerals
a mortuary is a building or a room, for example in a hospital, where dead bodies are kept before they are buried or cremated.

مترادف و متضاد

دفن (اسم)
sepulcher, sepulchre, burial, interment, mortuary, sepulture, inhumation

مرده شوی خانه (اسم)
mortuary, funeral home

مردهای (صفت)
mortuary

funeral home


Synonyms: charnel house, crematory, funeral parlor, morgue


جملات نمونه

1. His body was taken to Brighton mortuary for identification.
[ترجمه ترگمان] جسدش رو برای شناسایی به \"برایتون\" برده بودن
[ترجمه گوگل]بدن او برای شناسایی برایتون برداشته شد

2. A post-mortem will take place tomorrow at Poplar mortuary in east London.
[ترجمه ترگمان]مرگ پس از مرگ در Poplar مرده شوی خانه در شرق لندن رخ خواهد داد
[ترجمه گوگل]بعد از مرگ فردا در آپارتمان Poplar در شرق لندن برگزار خواهد شد

3. The mortuary was out of commission because its doors needed oiling and maintenance.
[ترجمه ترگمان]مرده شوی خانه به علت نیاز به روغنکاری و تعمیر و نگهداری، از کمیسیون خارج شده بود
[ترجمه گوگل]این مأموریت غیرقانونی بود چرا که درهایش نیاز به روغنکاری و نگهداری داشت

4. An earlier announcement named the wrong mortuary.
[ترجمه ترگمان]خبر قبلی مربوط به مرده شوی خانه است
[ترجمه گوگل]یک اعلام قبلی به نام مورفی اشتباه است

5. Scathach had entered the mortuary house.
[ترجمه ترگمان]Scathach وارد خانه mortuary شده بود
[ترجمه گوگل]Scathach به خانه مریخ وارد شده بود

6. The mortuary van had moved closer to the rim of the hollow and the stretcher was being manoeuvred into place.
[ترجمه ترگمان]بارکش بی روح به لبه گودال نزدیک شد و تخت روان روی تخت روان قرار گرفت
[ترجمه گوگل]واگن مرمری به لبه ی توخالی نزدیک شده بود و تختخواب مانده به جای مانده بود

7. When they arrived at the temporary mortuary they halted outside.
[ترجمه ترگمان]وقتی به the موقتی رسیدند، ایستادند
[ترجمه گوگل]هنگامی که آنها به مأموریت موقت وارد شدند، در خارج از آن توقف کردند

8. Differences in mortuary remains between Sumer and the Indus Valley civilization are noteworthy.
[ترجمه ترگمان]تفاوت ها در مرده شوی خانه بین سومر و تمدن دره ایندوس باقی مانده است
[ترجمه گوگل]تفاوت های موروثی بین سومر و تمدن دره دره وجود دارد قابل توجه است

9. Mortuary science programs include courses in business management, accounting, and use of computers in funeral home management and client services.
[ترجمه ترگمان]برنامه های علمی Mortuary شامل دوره های مدیریت کسب وکار، حسابداری و استفاده از کامپیوترها در مراسم تدفین و خدمات مشتری می شوند
[ترجمه گوگل]برنامه های آموزشی مضر شامل دوره های مدیریت کسب و کار، حسابداری و استفاده از کامپیوتر در مدیریت مراسم تشییع جنازه و خدمات مشتری می باشد

10. It was like a cross between a mortuary and a doll's house.
[ترجمه ترگمان]مثل یک صلیب میان یک خانه و یک عروسک بود
[ترجمه گوگل]این مثل یک صلیب بین یک مهمانی و یک خانه عروسک بود

11. A further £ 5m is being spent on new mortuary and laboratory services and an extension to the School of Dentistry.
[ترجمه ترگمان]۵ میلیون پوند دیگر در مرده شوی خانه و خدمات آزمایشگاهی و گسترش دانشکده دندان پزشکی صرف می شود
[ترجمه گوگل]بیش از 5 میلیون پوند برای خدمات جدید و خدمات آزمایشگاهی و گسترش به دانشکده دندانپزشکی صرف می شود

12. The body was taken to the city mortuary.
[ترجمه ترگمان]جنازه به مرده شوی خونه برده شد
[ترجمه گوگل]بدن به مأموریت شهر منتقل شد

13. Tallis glanced towards the exit from the mortuary house, then frowned and looked around.
[ترجمه ترگمان]به سمت خروجی خانه بی روح نگاهی انداخت، سپس اخم کرد و به اطراف نگاه کرد
[ترجمه گوگل]تالیس به سمت خروج از خانه مرطوب نگاه کرد، سپس آن را نگاه کرد و به اطراف نگاه کرد

14. She was laid out in the mortuary.
[ترجمه ترگمان] اون توی مرده شوی خونه بستری شد
[ترجمه گوگل]او در مهمانی گذاشته شد


کلمات دیگر: