1. you can't pry money out of a miser
از خسیس با منقاش هم نمی شود پول در کشید.
2. he likes to pry into other people's affairs
او دوست دارد سر از کار دیگران در بیاورد.
3. I don't want to pry, but I need to ask you one or two questions.
[ترجمه ترگمان]نمی خواهم فضولی کنم، اما باید یکی دو سوال ازت بپرسم
[ترجمه گوگل]من نمیخواهم در موردش حرف بزنم، اما باید از شما یک یا دو سوال بپرسم
4. As a reporter, I was paid to pry into other people's lives.
[ترجمه ترگمان]به عنوان یک گزارشگر من برای فضولی کردن به زندگی دیگران پرداخت شدم
[ترجمه گوگل]به عنوان خبرنگار، من به زندگی دیگران پرداختم
5. We use an iron bar to pry open the box.
[ترجمه ترگمان]ما از یه میله آهنی برای باز کردن جعبه استفاده می کنیم
[ترجمه گوگل]ما از یک نوار آهن استفاده می کنیم تا جعبه را باز کنیم
6. We finally managed to pry the door open with a screwdriver.
[ترجمه ترگمان]بالاخره تونستیم با پیچ گوشتی در رو باز کنیم
[ترجمه گوگل]ما سرانجام موفق شدیم درب را با پیچ گوشتی باز کنیم
7. Can you help me pry the cover off this wooden box without breaking it?
[ترجمه ترگمان]می تونی کم کم کنی این جعبه چوبی رو بدون اینکه پاره کنم مخفی کنم؟
[ترجمه گوگل]آیا می توانید به من کمک کنید تا از این جعبه چوبی بدون شکستن آن جلوگیری شود؟
8. Employers shouldn't try to pry into what a person does in the privacy of their own home.
[ترجمه ترگمان]کارفرمایان نباید در مورد کاری که فرد در حریم خصوصی خود انجام می دهد، فضولی کنند
[ترجمه گوگل]کارفرمایان نباید سعی کنند به چیزی که یک فرد در حریم خصوصی خانه اش می کند، پنهان کند
9. And damn him for daring to pry into my affairs and for subtly mocking my singular state!
[ترجمه ترگمان]و لعنت به او که جرات پیدا کردن به امور من و این وضع عجیب من را دارد!
[ترجمه گوگل]و او را به خاطر جسارت به امور من و افکار وحشیانه دولت منحصر به فرد خود لعنت کند!
10. Was that why you wanted to pry into my private life?
[ترجمه ترگمان]واسه همین می خواستی تو زندگی خصوصی من فضولی کنی؟
[ترجمه گوگل]به همین دلیل بود که شما می خواستید به زندگی شخصی من توجه کنید؟
11. Limes, also called linden or pry, are light, romantic trees.
[ترجمه ترگمان]دیواره ای (Limes)نیز linden نامیده می شوند، درختان romantic و pry
[ترجمه گوگل]لیمو، همچنین به نام لندن یا نیشکر، درختان نور و در رمانتیک است
12. Maury Maverick managed to pry out of the Pentagon the religious affiliations of the 220 who died that day in Beirut.
[ترجمه ترگمان]موری Maverick موفق شد از پنتاگون، وابستگی های مذهبی ۲۲۰ نفری که در آن روز در بیروت جان باختند، خارج شود
[ترجمه گوگل]موری ماوریک توانست از وابستگی های مذهبی 220 تن که در آن روز در بیروت جان باخت، از پنتاگون بیرون بیاید
13. Thus, the more the mind seeks to pry into reality the farther does reality retreat from it.
[ترجمه ترگمان]در نتیجه هر چه ذهن بیشتر به دنبال کردن به واقعیت است، واقعیت دورتر از آن عقب نشینی می کند
[ترجمه گوگل]به این ترتیب، بیشتر ذهن به دنبال واقعیت است که دورتر واقعیت را از آن عقب می کشد
14. But she could not pry from the network the origin of the money.
[ترجمه ترگمان]اما او نمی توانست اصل پول را از شبکه به بیرون هدایت کند
[ترجمه گوگل]اما او نمیتواند از منابع شبکه منفجر شود