1. Implicit in the conceptualizations of schema used here is the idea that schemata are internally constructed with experience over time.
[ترجمه ترگمان]مفهوم ضمنی در conceptualizations که در اینجا به کار می رود این است که طرح شماتیک با تجربه در طول زمان ایجاد شده است
[ترجمه گوگل]مفهومی که در اینجا به کار می رود این است که این طرح ها با تجربه در طول زمان ساخته می شوند
2. Rather, it reflects the need for different conceptualizations to cover the different dimensions of a highly complex phenomenon.
[ترجمه ترگمان]بلکه، نیاز به conceptualizations مختلف را منعکس می کند تا ابعاد مختلف یک پدیده بسیار پیچیده را پوشش دهد
[ترجمه گوگل]در عوض، این نیاز به مفهوم سازی های مختلف را برای پوشش ابعاد مختلف یک پدیده بسیار پیچیده نشان می دهد
3. To perform conceptualization, system requirement gathering and all aspects of analysis, design and development.
[ترجمه ترگمان]برای انجام مفهوم سازی، جمع آوری الزامات سیستم و تمام جنبه های تحلیل، طراحی و توسعه
[ترجمه گوگل]برای انجام مفهوم سازی، جمع آوری نیاز سیستم و تمام جنبه های تجزیه و تحلیل، طراحی و توسعه
4. It was concluded that task conceptualization was an important cognitive strategy to overcome bimanual interference, and vision monitoring had no significant role on bimanual coordination.
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری شد که مفهوم سازی وظیفه یک استراتژی شناختی مهم برای غلبه بر تداخل bimanual بود و پایش دید هیچ نقش مهمی در هماهنگی bimanual نداشت
[ترجمه گوگل]به این نتیجه رسیدیم که مفهوم سازی وظیفه یک استراتژی شناختی مهم برای غلبه بر مداخلات دوبعدی بود و نظارت بینایی هیچ نقش مهمی در هماهنگی دو جانبه ای نداشت
5. In other words, an ontology provides an explicit conceptualization that describes semantics of data, providing a shared and common understanding of a domain.
[ترجمه ترگمان]به عبارت دیگر، یک هستی شناسی یک مفهوم سازی صریح را ارایه می دهد که معنای داده ها را توصیف می کند، و یک درک مشترک و مشترک از یک دامنه ارایه می دهد
[ترجمه گوگل]به عبارت دیگر، هستی شناسی یک مفهوم صریح را ارائه می دهد که معناشناسی داده ها را توصیف می کند، درک مشترک و مشترک یک دامنه را فراهم می کند
6. The conceptualization of integrated logistics is illustrated in the shaded area of Figure
[ترجمه ترگمان]مفهوم سازی از تدارکات یکپارچه در بخش سایه دار شکل نشان داده شده است
[ترجمه گوگل]مفهوم سازی لجستیک یکپارچه در منطقه سایه دار شکل نشان داده شده است
7. Ontology is a formal explicIt'specification of a shared conceptualization.
[ترجمه ترگمان]هستی شناسی یک ویژگی explicit رسمی از یک مفهوم سازی مشترک است
[ترجمه گوگل]هستی شناسی یک مشخصه رسمی است که از مفهوم سازی مشترک استفاده می شود
8. The House is a re - conceptualization of an row house unit in Capitol Hill, Washington DC.
[ترجمه ترگمان]مجلس یک مفهوم سازی دوباره از یک واحد خانه سطر در کاپیتول هیل واشنگتن دی سی است
[ترجمه گوگل]مجلس یک مفهوم سازی مجدد از یک واحد واحد ردیف در Capitol Hill، واشنگتن دی سی است
9. Task conceptualization means that bimanual interference is reduced when two hands' locus are conceptualized into a meaningful symbol.
[ترجمه ترگمان]مفهوم سازی تکلیف به این معنی است که تداخل bimanual زمانی کاهش می یابد که دو مکان هندسی دست به یک نماد معنی دار در نظر گرفته شوند
[ترجمه گوگل]مفهوم سازی وظیفه به این معنی است که تداخل دو طرفه کاهش می یابد زمانی که دو لوکوس دست به یک نماد معنی دار تعبیر می شود
10. These parameters hinge upon the conceptualization of fracture-matrix interaction, and are related to the dynamics of the fluids.
[ترجمه ترگمان]این پارامترها به مفهوم سازی تعامل ماتریس شکست، وابسته هستند و مربوط به دینامیک سیالات هستند
[ترجمه گوگل]این پارامترها بر مفهوم تعامل شکستگی و ماتریس بستگی دارد و به پویایی مایعات مربوط است
11. Voluntarism and covenant theology together constitute Hobbes' conceptualization of sovereign.
[ترجمه ترگمان]الاهیات پیمان و پیمان را به هم پیوند می دهد، و هابز را از پادشاه تشکیل می دهد
[ترجمه گوگل]هنجارگرایی و الهیات عهدجدید با یکدیگر مفهوم سازی حابس را به دست می دهند
12. Each order mirrors one phase of our conceptualization alignment and fulfills a distinctive pragmatic function.
[ترجمه ترگمان]هر سفارش یک مرحله از alignment مفهوم سازی ما را نمایش می دهد و یک تابع واقع گرایانه مشخص را انجام می دهد
[ترجمه گوگل]هر نظم یک مرحله از هماهنگی مفهوم سازی ما را آشکار می کند و عمل تابع عملی متمایز را انجام می دهد
13. It is of great significance to emphasize the conceptualization appro- ach in the teaching of physical training technique.
[ترجمه ترگمان]اهمیت زیادی دارد که بر مفهوم سازی appro در آموزش تکنیک آموزش فیزیکی تاکید کنیم
[ترجمه گوگل]اهمیت فوق العاده برای تأکید بر مفهوم سازی در تدریس تکنیک تربیت بدنی است
14. But because work is not a component of the feminine stereotype housework lacks any conceptualization in sociology as work.
[ترجمه ترگمان]اما به این دلیل که کار جز بخشی از کلیشه زنانه نیست که در زمینه جامعه شناسی به عنوان کار فاقد مفهوم سازی است
[ترجمه گوگل]اما چون کار جزء کارهای خانه زنانه زنانه نیست، هیچ مفهومی در جامعه شناسی به عنوان کار وجود ندارد
15. Whatever the reasons, Easton's police agree in what seem fairly general conceptualizations of police work.
[ترجمه ترگمان]دلایل هر چه که باشد، پلیس ایستون در آنچه که به نظر کلی مفهومی کلی از کار پلیس به نظر می رسد، موافقت می کند
[ترجمه گوگل]دلایل هر چه که باشد، پلیس ایستون در مفهوم کلی مفهوم سازی کار پلیس به توافق برسند