زیرترین، کمترین، کمینه، پست ترین، پایین ترین، کمترین و نازلترین قیمت، پایین ترین قسمت
rock bottom
زیرترین، کمترین، کمینه، پست ترین، پایین ترین، کمترین و نازلترین قیمت، پایین ترین قسمت
انگلیسی به فارسی
کمترین و نازلترین قیمت، پایین ترین قسمت
پایین سنگ، کمترین و نازلترین قیمت
انگلیسی به انگلیسی
اسم ( noun )
مشتقات: rock-bottom (adj.)
مشتقات: rock-bottom (adj.)
• : تعریف: the very lowest point or level.
• مشابه: bottom, zero
• مشابه: bottom, zero
- Our finances have hit rock bottom.
[ترجمه ترگمان] اقتصاد ما به کف صخره برخورد کرده است
[ترجمه گوگل] منابع مالی ما به پایین رسیده است
[ترجمه گوگل] منابع مالی ما به پایین رسیده است
• lowest point; weak point
a rock-bottom price or level is a very low one.
if someone reaches rock-bottom, they become extremely poor or extremely depressed.
a rock-bottom price or level is a very low one.
if someone reaches rock-bottom, they become extremely poor or extremely depressed.
مترادف و متضاد
absolute bottom
Synonyms: all-time low, base, bedrock, depths, nadir, record low, solid bottom, solid rock
جملات نمونه
1. Morale in the armed forces was at rock bottom.
[ترجمه ترگمان]Morale در نیروهای مسلح در پایین صخره قرار داشت
[ترجمه گوگل]روحیه در نیروهای مسلح در پایین سنگ بود
[ترجمه گوگل]روحیه در نیروهای مسلح در پایین سنگ بود
2. Confidence in the government is at rock bottom.
[ترجمه ترگمان]اعتماد به دولت در کف صخره است
[ترجمه گوگل]اعتماد به نفس در دولت پایین است
[ترجمه گوگل]اعتماد به نفس در دولت پایین است
3. My personal life had hit rock bottom.
[ترجمه ترگمان]زندگی شخصی من به اعماق صخره برخورد کرده بود
[ترجمه گوگل]زندگی شخصی من به پایین رفته بود
[ترجمه گوگل]زندگی شخصی من به پایین رفته بود
4. I was at rock bottom, and knew I had to try and stop drinking.
[ترجمه ترگمان]من در اعماق صخره بودم و می دانستم که باید تلاش کنم و نوشیدن را متوقف کنم
[ترجمه گوگل]من در سنگ پایین بودم، و می دانستم که مجبورم سعی کنم نوشیدن را متوقف کنم
[ترجمه گوگل]من در سنگ پایین بودم، و می دانستم که مجبورم سعی کنم نوشیدن را متوقف کنم
5. She was at rock bottom. Her long-term love affair was breaking up and so was she.
[ترجمه ترگمان]اون پایین سنگ بود عشق طولانی مدت او به هم می زد و او هم همین طور بود
[ترجمه گوگل]او در پایین سنگ بود عاشق شدن در طولانی مدت او شکستن بود و او هم بود
[ترجمه گوگل]او در پایین سنگ بود عاشق شدن در طولانی مدت او شکستن بود و او هم بود
6. Morale among nurses is at rock bottom.
[ترجمه ترگمان]Morale در بین پرستاران در کف صخره قرار دارد
[ترجمه گوگل]روحیه در میان پرستاران در پایین سنگ است
[ترجمه گوگل]روحیه در میان پرستاران در پایین سنگ است
7. We bought the house when prices were at rock bottom.
[ترجمه ترگمان]وقتی قیمت ها در ته سنگ بودند، ما این خانه را خریدیم
[ترجمه گوگل]وقتی که قیمت ها در پایین سنگ بود، خانه را خریدیم
[ترجمه گوگل]وقتی که قیمت ها در پایین سنگ بود، خانه را خریدیم
8. The prime minister's opinion poll ratings have hit rock bottom.
[ترجمه ترگمان]رده بندی نظر سنجی نخست وزیر به پایین سنگ رسیده است
[ترجمه گوگل]نظرسنجی نظرسنجی نخست وزیر به پایین ترین حد رسید
[ترجمه گوگل]نظرسنجی نظرسنجی نخست وزیر به پایین ترین حد رسید
9. Alcoholics often have to reach/hit rock bottom before they can recognise that they have a problem.
[ترجمه ترگمان]Alcoholics اغلب باید قبل از اینکه بتوانند تشخیص دهند که مشکلی دارند به پایین صخره برخورد کنند
[ترجمه گوگل]اغلب الکل ها باید قبل از اینکه بتوانند متوجه شوند که مشکل دارند، باید به پایین سنگ برسند
[ترجمه گوگل]اغلب الکل ها باید قبل از اینکه بتوانند متوجه شوند که مشکل دارند، باید به پایین سنگ برسند
10. With her spirits at rock bottom, Fabia got ready for bed.
[ترجمه ترگمان]\"با روحیه اون پایین،\" فابیا آماده خوابیدن شد
[ترجمه گوگل]فابیا با روحیه خود در پایین سنگ، برای بستر آماده شد
[ترجمه گوگل]فابیا با روحیه خود در پایین سنگ، برای بستر آماده شد
11. In the days of rock bottom underground pay, 20 was not to be sneezed at.
[ترجمه ترگمان]در زمان پرداخت زیر زمین در زیر زمین، ۲۰ نفر مجبور به عطسه کردن نشدند
[ترجمه گوگل]در روزهای پایه سنگی زیرزمینی، 20 نفر نباید عطسه کنند
[ترجمه گوگل]در روزهای پایه سنگی زیرزمینی، 20 نفر نباید عطسه کنند
12. Confidence in the city's police force has hit rock bottom.
[ترجمه ترگمان]اعتماد به نیروی پلیس شهر به کف صخره برخورد کرده است
[ترجمه گوگل]اعتماد به نفس نیروی پلیس شهر به پایین رسیده است
[ترجمه گوگل]اعتماد به نفس نیروی پلیس شهر به پایین رسیده است
13. Page has hit proverbial rock bottom and has become a walking skeleton living on the streets.
[ترجمه ترگمان]صفحه به پایین صخره برخورد کرده و به یک اسکلت متحرک تبدیل شده است که در خیابان ها زندگی می کند
[ترجمه گوگل]صفحه مقبره سنگی قماربندی کرده است و تبدیل به یک اسکلت پیاده روی در خیابان شده است
[ترجمه گوگل]صفحه مقبره سنگی قماربندی کرده است و تبدیل به یک اسکلت پیاده روی در خیابان شده است
14. At the time, I thought one had hit rock bottom.
[ترجمه ترگمان]در آن زمان فکر می کردم که یکی از آن ها سنگ خورده باشد
[ترجمه گوگل]در آن زمان، من فکر کردم که یکی از آن ها به پایین رفته است
[ترجمه گوگل]در آن زمان، من فکر کردم که یکی از آن ها به پایین رفته است
15. By four o'clock Melissa's spirits were at rock bottom.
[ترجمه ترگمان]ساعت چهار بعد از ظهر روح ملیسا در ته سنگ قرار داشت
[ترجمه گوگل]در چهار ساعت، روحیه ملیسا در پایین سنگ بود
[ترجمه گوگل]در چهار ساعت، روحیه ملیسا در پایین سنگ بود
rock-bottom prices
قیمتهای بسیار نازل
پیشنهاد کاربران
ته خط
نقطه ضعف، پایین ترین حد،
the most unhappy that someone has ever been in their life
بدبخت و بیچاره ( noun )
بدبخت و بیچاره ( noun )
اخر خط
The lowest possible level
مثال :
They were selling the goods at rock - bottom prices
کالاها رو با کمترین قیمت میفروختن .
@لَنگویچ
مثال :
They were selling the goods at rock - bottom prices
کالاها رو با کمترین قیمت میفروختن .
@لَنگویچ
کلمات دیگر: