دلسرد، دلسردشده، چشم ترسیده
discouraged
دلسرد، دلسردشده، چشم ترسیده
انگلیسی به فارسی
دلسرد، دلسرد کردن، سست کردن، بی جرات ساختن
انگلیسی به انگلیسی
• dispirited; deprived of hope or confidence; dissuaded from
جملات نمونه
1. he discouraged his son from becoming a teacher
او پسرش را از معلم شدن برحذر داشت.
2. her disesteem discouraged the boys
بی اعتنایی آن دختر توی ذوق پسرها می زد.
3. his behavior discouraged his employees
رفتار او کارمندانش را داسرد کرد.
4. She discouraged me from undertaking the work.
[ترجمه Fateme] او من رو از به عهده گرفتن کار دلسرد کرد
[ترجمه Mandana] آن زن من را از انجام آن کار ناامید کرد.
[ترجمه ROZHINA] او من را از انجام دادن آن کار دلسرد کرد
[ترجمه sarina] او من را از به عهده نگرفتن کار دلسرد کرد.
[ترجمه ترگمان]اون منو دلسرد کرد تا کار رو به عهده بگیرم[ترجمه گوگل]او از انجام کار من دلسرد شد
5. Never allow yourself to get discouraged and think that your life is insignificant and can't make a change.
[ترجمه Hossein] هرگز به خود اجازه دلسرد شدن را ندهید و اصلا فکر اینکه زندگیتان ناچیز است و نمی تواند تغییر کند را نکنید
[ترجمه ترگمان]هرگز به خود اجازه نمی دهید که دلسرد شوید و فکر کنید که زندگی تان ناچیز است و نمی تواند تغییری ایجاد کند[ترجمه گوگل]هرگز اجازه ندهید که دلسرد نشوید و فکر کنید که زندگی شما ناچیز است و نمی تواند تغییر ایجاد کند
6. He is never discouraged by difficulties.
[ترجمه ترگمان]او هرگز با دشواری ها دلسرد نشده است
[ترجمه گوگل]او هرگز از مشکالت دلسرد نمی شود
[ترجمه گوگل]او هرگز از مشکالت دلسرد نمی شود
7. Albeit he has failed twice, he is not discouraged.
[ترجمه ترگمان]اگرچه دو بار شکست خورده است، دلسرد نشده است
[ترجمه گوگل]هر چند او دو بار شکست خورده است، او دلسرد نمی شود
[ترجمه گوگل]هر چند او دو بار شکست خورده است، او دلسرد نمی شود
8. The rain discouraged us from going out.
[ترجمه ترگمان]باران باعث شد که ما بیرون برویم
[ترجمه گوگل]باران مانع از خروج ما شد
[ترجمه گوگل]باران مانع از خروج ما شد
9. Don't be discouraged; it's often the last key in the bunch that opens the lock.
[ترجمه ترگمان]دلسرد نشو، این آخرین کلیدی است که قفل را باز می کند
[ترجمه گوگل]نترسید اغلب آخرین کلید در دسته ای است که قفل را باز می کند
[ترجمه گوگل]نترسید اغلب آخرین کلید در دسته ای است که قفل را باز می کند
10. Smoking is actively discouraged in the university.
[ترجمه ترگمان]سیگار کشیدن در دانشگاه فعال است
[ترجمه گوگل]سیگار کشیدن به طور جدی در دانشگاه کاهش می یابد
[ترجمه گوگل]سیگار کشیدن به طور جدی در دانشگاه کاهش می یابد
11. My father is a lawyer(sentence dictionary), and he discouraged me from entering the field.
[ترجمه ترگمان]پدرم یک وکیل (فرهنگ لغت)است و مرا از ورود به میدان دلسرد کرد
[ترجمه گوگل]پدرم یک وکیل است (فرهنگ لغت جمله)، و او مرا از ورود به عرصه دور کرد
[ترجمه گوگل]پدرم یک وکیل است (فرهنگ لغت جمله)، و او مرا از ورود به عرصه دور کرد
12. Husbands are discouraged from voting as proxy for their wives.
[ترجمه ترگمان]شوهران از رای دادن به عنوان نماینده همسران خود ناامید می شوند
[ترجمه گوگل]شوهران از رای دادن به عنوان پروکسی برای همسرشان محروم هستند
[ترجمه گوگل]شوهران از رای دادن به عنوان پروکسی برای همسرشان محروم هستند
13. Early marriage and procreation are no longer discouraged there.
[ترجمه ترگمان]ازدواج زود و زاد و ولد در آنجا دیگر دلسرد کننده نیست
[ترجمه گوگل]ازدواج زودهنگام و زاد و ولد دیگر در آنجا متوقف نمی شود
[ترجمه گوگل]ازدواج زودهنگام و زاد و ولد دیگر در آنجا متوقف نمی شود
14. His parents discouraged him from joining the airforce.
[ترجمه ترگمان]پدر و مادرش او را از پیوستن به the منع کردند
[ترجمه گوگل]پدر و مادر او از پیوستن به نیروی هوایی ناتوان بودند
[ترجمه گوگل]پدر و مادر او از پیوستن به نیروی هوایی ناتوان بودند
15. Learners can feel very discouraged if an exercise is too difficult.
[ترجمه ترگمان]اگر ورزش بیش از حد دشوار باشد، Learners می تواند بسیار دلسرد کننده باشد
[ترجمه گوگل]اگر تمرین بسیار دشوار باشد، ممکن است یادگیرندگان احساس ناراحتی کنند
[ترجمه گوگل]اگر تمرین بسیار دشوار باشد، ممکن است یادگیرندگان احساس ناراحتی کنند
پیشنهاد کاربران
With out hope or confidence
after failing exam again he felt very discouraged
Without hope or confidence
نا امید
نا امید
دلسرد، نا امید، مأیوس
Dont be discouraged, I'm sure snapchat will get a shampoo filter eventually ( موهات داغونه )
Dont be discouraged, I'm sure snapchat will get a shampoo filter eventually ( موهات داغونه )
خسته شدن روحی
ناامید
قطع امید کردن
Give up
نا امید و دلسرد شدن
with out hope
Make somebody not want to do something
نا امید شدن
مایوس
مثمر ثمر واقع شدن
سرخورده شدن
دلسرد
میشه گفت دلمرده
Without hope or confidence
. Felling less confident or enthusiastic about doing something
. Felling less confident or enthusiastic about doing something
if you discouraged a liquid make it flow out of a container
Without hope and or confidence
بدون امید و اعتماد به نفس
Having lost hope not feeling confident about sth
لطفا بیاید با پیداکردن توضیحات ساده انگلیسی دنبال معنی فارسی نباشیم
لطفا بیاید با پیداکردن توضیحات ساده انگلیسی دنبال معنی فارسی نباشیم
بدون داشتن اعتماد به نفس
ناامیدی
ناامید شدن در reach 3 کانون زبان ایران
Without hope or confidence
💖
Without hope or confidence
💖
( صفت ) مایوس، دلسرد
بی اشتیاق
بدون امید و صرف نظر کردن از انجام کاری
لایک بدین thanks
لایک بدین thanks
دلسرد شدن
کلمات دیگر: