(انجیل) کتاب داوران، سفر داوران، سفر داوران مخفف: judg و jgs و jud
judges
(انجیل) کتاب داوران، سفر داوران، سفر داوران مخفف: judg و jgs و jud
انگلیسی به فارسی
(انجیل) کتاب داوران، سفر داوران
مخفف: Judg و Jgs و Jud
قضات، قاضی، دادرس، کارشناس، قضاوت کردن، داوری کردن، حکم دادن، تشخیص دادن، محاکمه کردن
انگلیسی به انگلیسی
اسم ( noun )
• : تعریف: a book of the Old Testament that relates the history of the Jews between the death of Joshua and the birth of Samuel.
• 7th book of the old testament that tells the history of israel under political and religious leaders known as the judges
جملات نمونه
1. judges carefully noted the points of each horse
داوران به دقت مشخصات هر یک از اسب ها را مورد ملاحظه قرار می دادند.
2. judges were trying to be efficient implements of justice
قضات می کوشیدند که مجریان موثر عدالت باشند.
3. itinerating judges
قضات سیار
4. a panel of judges at the ice-skating contest
گروه داوران مسابقات اسکی روی یخ
5. something that shakes the judges from their benches
آنچه که قضات را در مسند خود به لرزه در می آورد
6. he was one of the judges who couldn't be bought
او یکی از قضاتی بود که نمی شد او را با پول خرید.
7. to return a list of all judges
فهرست کلیه ی قضات را گزارش دادن
8. he can take any measure that he judges necessary
او می تواند هر اقدامی که لازم بداند اتخاذ کند.
9. the final decision is in the hands of the judges
تصمیم نهایی در دست قضات است.
10. Judges had been engaging in sexual orgies.
[ترجمه ترگمان]قاضیان در orgies جنسی قرار گرفته بودند
[ترجمه گوگل]قضات درگیر اعمال جنسی بوده اند
[ترجمه گوگل]قضات درگیر اعمال جنسی بوده اند
11. Who judges best of a man,his enemies or himself?
[ترجمه ترگمان]کسی که بهترین داور آن مرد باشد، دشمنانش یا خود او؟
[ترجمه گوگل]چه کسی بهترین انسان، دشمنان خود و یا خود را قضاوت می کند؟
[ترجمه گوگل]چه کسی بهترین انسان، دشمنان خود و یا خود را قضاوت می کند؟
12. The judges awarded both finalists equal points.
[ترجمه ترگمان]داوران به هر دو فینالیست امتیازهای مساوی دادند
[ترجمه گوگل]قضات هر دو فینالیست را برابر امتیاز دادند
[ترجمه گوگل]قضات هر دو فینالیست را برابر امتیاز دادند
13. Judges are advised to show greater leniency towards first - time offenders.
[ترجمه ترگمان]به قضات توصیه می شود که نسبت به متخلفان بار اول ملایمت بیشتری نشان دهند
[ترجمه گوگل]قضات توصیه می شود نسبت به اولویت های مجرمانه تسلیم شوند
[ترجمه گوگل]قضات توصیه می شود نسبت به اولویت های مجرمانه تسلیم شوند
14. The judges all concurred in giving Mary the prize.
[ترجمه ترگمان]داوران همه با اعطای جایزه به مری موافقت کردند
[ترجمه گوگل]قضات همه با دادن جایزه مریم موافق بودند
[ترجمه گوگل]قضات همه با دادن جایزه مریم موافق بودند
15. His designs were highly commended by the judges .
[ترجمه ترگمان]داوران به شدت مورد تحسین داوران قرار گرفتند
[ترجمه گوگل]طرح های وی توسط قضات بسیار مورد ستایش قرار گرفتند
[ترجمه گوگل]طرح های وی توسط قضات بسیار مورد ستایش قرار گرفتند
16. Two of the judges disagreed with the verdict.
[ترجمه ترگمان]دو تن از قضات با این حکم مخالف بودند
[ترجمه گوگل]دو نفر از قضات با حکم مخالفت کردند
[ترجمه گوگل]دو نفر از قضات با حکم مخالفت کردند
پیشنهاد کاربران
قضات
داور
داوران؛ قضات؛ کارشناسان
داور ها ( داوران ) ، قاضی ها ( قضات )
کلمات دیگر: