کلمه جو
صفحه اصلی

reintroduction

انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: combined form of introduction.

• act of reacquainting; act of presenting again, reexhibition; reestablishment, act of bringing into practice again

جملات نمونه

1. The reintroduction of conscription sparked off a major rebellion.
[ترجمه ترگمان]معرفی مجدد خدمت اجباری باعث بروز یک شورش بزرگ شد
[ترجمه گوگل]تجدید مجدد خدمتکشی موجب یک شورش بزرگ شد

2. There was mixed success however, for a similar reintroduction project for red kites.
[ترجمه ترگمان]با این حال، موفقیت آمیخته با موفقیت توام بود، برای یک پروژه مشابه دوباره برای بادبادک های قرمز
[ترجمه گوگل]با این حال، برای یک پروژه مجدد مشابه برای بادبادک های قرمز موفقیت چندجانبه وجود دارد

3. It is an interesting speculation whether the reintroduction of such draconian legislation might reduce more recent economic problems.
[ترجمه ترگمان]این یک گمانه زنی جالب است که آیا معرفی مجدد این قوانین سختگیرانه ممکن است مشکلات اقتصادی جدیدی را کاهش دهد
[ترجمه گوگل]گمانه زنی جالب این است که بازنویسی چنین قوانینی سختگیرانه ممکن است مشکلات اقتصادی اخیر را کاهش دهد

4. Reintroduction of food after elemental regimens must nevertheless be undertaken with the greatest of care irrespective of whether or not elimination diets are used.
[ترجمه ترگمان]با این حال، بدون توجه به این که رژیم های غذایی مورد استفاده قرار می گیرند، بدون توجه به این که رژیم های غذایی از رژیم غذایی استفاده می شوند باید با بیش ترین مراقبت انجام شود
[ترجمه گوگل]با این وجود، مجددا غذا را بعد از رژیم های عنصری باید با توجه به اینکه آیا از رژیم های حذف استفاده می شود یا نه، بیشتر مراقبت می کنند

5. Citizens have loved his reintroduction of the chain gang and the Army-surplus tents he erected to ease jail overcrowding.
[ترجمه ترگمان]شهروندان دوباره به معرفی دوباره خود از باند زنجیره و چادرهای مازاد ارتش که برای کاهش ازدحام زندان برپا کرده بودند، علاقه داشته اند
[ترجمه گوگل]شهروندان دوست داشتند که مجددا وارد باند زنجیره ای و چادر های اضافی ارتش برای احیای پرچم زندان شوند

6. B'Tselem has issued a policy paper opposing the reintroduction of physical interrogation techniques.
[ترجمه ترگمان]بی Tselem یک مقاله سیاست گذاری در مخالفت با معرفی مجدد تکنیک های بازجویی فیزیکی منتشر کرده است
[ترجمه گوگل]B'Tsellem یک مقاله سیاستی را علیه مجددا تکرار تکنیک های بازجویی فیزیکی صادر کرده است

7. Mr Cuno recommends the reintroduction of partage as a way to end the conflict.
[ترجمه ترگمان]آقای Cuno معرفی مجدد partage را به عنوان راهی برای پایان دادن به تعارض پیشنهاد می کند
[ترجمه گوگل]آقای کوونو پیشنهاد بازسازی قطعه را به عنوان راهی برای پایان دادن به جنگ می کند

8. We look at this reintroduction as a facelift to a proven winner.
[ترجمه ترگمان]ما به این معرفی دوباره به عنوان یک جراحی پلاستیک برای یک برنده ثابت نگاه می کنیم
[ترجمه گوگل]ما این مجددا به عنوان یک چهره یابی به یک برنده ثابت شده نگاه می کنیم

9. Reintroduction is about more than ecology.
[ترجمه ترگمان]Reintroduction در مورد محیط زیست بیش از اکولوژی است
[ترجمه گوگل]دوباره سازی بیش از محیط زیست است

10. Eight patients have required emergency surgery coinciding with the unrestricted reintroduction of food after remission induced by diet.
[ترجمه ترگمان]هشت بیمار نیاز به عمل جراحی اضطراری همزمان با استفاده مجدد بدون محدودیت مواد غذایی پس از بهبودی حاصل از رژیم غذایی دارند
[ترجمه گوگل]هشت بیمار نیاز به جراحی اورژانسی داشتند که همزمان با تجویز مجدد غذا بدون رژیم غذایی بعد از رمزی ناشی از رژیم غذایی مورد نیاز بود

11. Lewis, in three-piece suit and striped shirt, supported the reintroduction of corporal punishment in schools.
[ترجمه ترگمان]لوئیس، با کت و شلوار سه تکه و پیراهن راه راه، از معرفی مجدد تنبیه بدنی در مدارس حمایت کرد
[ترجمه گوگل]لوئیس، در کت و شلوار سه تایی و پیراهن راه راه، مجددا از مجازات های بدنی در مدارس حمایت کرد

12. As she progressed through elimination diet both wheat and corn caused diarrhoea on first reintroduction but not later.
[ترجمه ترگمان]در حالی که او رژیم غذایی خود را از بین می برد، هم گندم و هم ذرت باعث اسهال در بار نخست شد، اما بعدا نه بعدا
[ترجمه گوگل]همانطور که او از طریق رژیم حذف، هر دو گندم و ذرت باعث ابتلا به اسهال شد، اما بعد از آن

13. He is known for his reactionary views on immigration and the reintroduction of the death penalty.
[ترجمه ترگمان]او به خاطر دیدگاه های ارتجاعی خود درباره مهاجرت و معرفی دوباره مجازات اعدام شناخته می شود
[ترجمه گوگل]او برای دیدگاه های ارتجاعی خود درباره مهاجرت و مجددا مجازات اعدام شناخته شده است

14. All this is not necessarily an argument for the reintroduction of smallpox vaccine.
[ترجمه ترگمان]تمام این موارد ضرورتا یک استدلال برای معرفی مجدد واکسن آبله نیست
[ترجمه گوگل]همه اینها لزوما یک استدلال برای مجددا واکسیناسیون کمپوست نیست

پیشنهاد کاربران

بازتولید

عرضه مجدد , ارائه دوباره


کلمات دیگر: