سردرگم، حیرت زده، گیج، سرگشته، حیران، هاج وواج، کاتوره، هامی، هامین، بغرنج، دشوار، پیچیده، غامض، مدغم، خیران، مبهوت، درهم
perplexed
سردرگم، حیرت زده، گیج، سرگشته، حیران، هاج وواج، کاتوره، هامی، هامین، بغرنج، دشوار، پیچیده، غامض، مدغم، خیران، مبهوت، درهم
انگلیسی به فارسی
سرگشته،حیران،خیران،مبهوت،پیچیده،درهم
انگلیسی به انگلیسی
صفت ( adjective )
مشتقات: perplexedly (adv.)
مشتقات: perplexedly (adv.)
• (1) تعریف: puzzled, confused, or uncertain.
• مترادف: baffled, befuddled, puzzled
• مشابه: bamboozled, bewildered, buffaloed, confounded, confused, lost, mystified, quizzical, stumped
• مترادف: baffled, befuddled, puzzled
• مشابه: bamboozled, bewildered, buffaloed, confounded, confused, lost, mystified, quizzical, stumped
• (2) تعریف: of a subject or situation, complicated or confused.
• مترادف: complicated, entangled, involved
• مشابه: complex, confused, convoluted, involuted, mystified, snarled
• مترادف: complicated, entangled, involved
• مشابه: complex, confused, convoluted, involuted, mystified, snarled
• baffled; puzzled, at a loss; confused; complicated
if you are perplexed, you are puzzled or do not know what to do.
if you are perplexed, you are puzzled or do not know what to do.
جملات نمونه
1. panchatantra's perplexed sentences
جمله های پیچیدی کلیله و دمنه
2. questions which have perplexed mankind since the beginning of the world
پرسش هایی که از آغاز جهان بشر را حیران کرده است
3. repeated tribulations had perplexed the old lady
ناملایمات پی درپی پیرزن را گیج و حیران کرده بود.
4. the disappearance of the jewelery had left him perplexed
غیب شدن جواهرات او را کاملا دچار حیرت کرده بود.
5. The student looked at him, perplexed.
[ترجمه ترگمان]دانشجو مات و مبهوت به او نگاه کرد
[ترجمه گوگل]دانش آموز به او نگاه کرد، ناراحت شد
[ترجمه گوگل]دانش آموز به او نگاه کرد، ناراحت شد
6. His strange behaviour perplexed her greatly.
[ترجمه ترگمان]رفتار عجیبش موجب تعجب او می شد
[ترجمه گوگل]رفتار عجیب و غریب او را به شدت نگران کرده است
[ترجمه گوگل]رفتار عجیب و غریب او را به شدت نگران کرده است
7. We were perplexed by his failure to answer the letter.
[ترجمه ترگمان]مات و مبهوت مانده بود که جواب نامه را بدهد
[ترجمه گوگل]ما نتوانستیم به این نامه پاسخ دهیم
[ترجمه گوگل]ما نتوانستیم به این نامه پاسخ دهیم
8. Gary looked rather perplexed.
[ترجمه ترگمان]گری گوری مات و مبهوت به نظر می رسید
[ترجمه گوگل]گری به نظر می رسید ناراحت شد
[ترجمه گوگل]گری به نظر می رسید ناراحت شد
9. I am perplexed to know what to do.
[ترجمه ترگمان]مات و مبهوت مانده بودم که بدانم چه باید بکنم
[ترجمه گوگل]من مبهم هستم که می دانم چه باید بکنم
[ترجمه گوگل]من مبهم هستم که می دانم چه باید بکنم
10. It perplexed him because he was tackling it the wrong way.
[ترجمه ترگمان]او را گیج کرد، چون داشت راه را اشتباه فکر می کرد
[ترجمه گوگل]او را ناراحت کرد زیرا او به شیوه اشتباه مقابله کرد
[ترجمه گوگل]او را ناراحت کرد زیرا او به شیوه اشتباه مقابله کرد
11. He perplexed me with this problem.
[ترجمه ترگمان] اون منو با این مشکل گیج کرد
[ترجمه گوگل]او با این مشکل ناراحت شد
[ترجمه گوگل]او با این مشکل ناراحت شد
12. The question perplexed me.
[ترجمه ترگمان]این سوال مرا گیج کرد
[ترجمه گوگل]این سوال من را ناراحت کرد
[ترجمه گوگل]این سوال من را ناراحت کرد
13. She had to explain her behaviour to her perplexed supporters.
[ترجمه ترگمان]او باید رفتار خود را با حامیان پریشان خود توضیح دهد
[ترجمه گوگل]او باید رفتار او را به طرفداران مبهمش توضیح دهد
[ترجمه گوگل]او باید رفتار او را به طرفداران مبهمش توضیح دهد
14. Ideas and Information is a guide for the perplexed.
[ترجمه ترگمان]ایده ها و اطلاعات یک راهنما برای گیج کردن است
[ترجمه گوگل]ایده ها و اطلاعات راهنمایی برای مبهم است
[ترجمه گوگل]ایده ها و اطلاعات راهنمایی برای مبهم است
The disappearance of the jewelery had left him perplexed.
غیب شدن جواهرات او را کاملاً دچار حیرت کرده بود.
Panchatantra's perplexed sentences
جملههای پیچیدهی کلیله و دمنه
پیشنهاد کاربران
مدهوش
حیران
حیرت زده
حیران
حیرت زده
خیلی سردرگم ، گیج . معمولا بجای استفاده از very confused از این واژه استفاده میشود .
کلمات دیگر: