1. Gere became interested in Buddhism in the 1970s.
[ترجمه ترگمان]گیر گیر در دهه ۱۹۷۰ به Buddhism علاقه مند شد
[ترجمه گوگل]گور علاقه مند به بودیسم در دهه 1970 شد
2. Buddhism was introduced into China about 67 AD.
[ترجمه ترگمان]بودایی حدود ۶۷ سال بعد از میلاد به چین معرفی شد
[ترجمه گوگل]بودیسم در حدود 67 سال قبل به چین معرفی شد
3. That man has a strong belief in Buddhism.
[ترجمه ترگمان]آن مرد به مذهب بودا ایمان قوی دارد
[ترجمه گوگل]این مرد اعتقاد قوی به بودیسم دارد
4. Many people willingly converted to Buddhism.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از مردم با رغبت به مذهب بودا تبدیل شدند
[ترجمه گوگل]بسیاری از مردم به میل خود به بودیسم تبدیل شده اند
5. The custom derives its origin from Buddhism.
[ترجمه ترگمان]رسم ریشه خود را از آیین بودا گرفته است
[ترجمه گوگل]سفارشی منشا آن از بودیسم است
6. Mr White has converted to Buddhism.
[ترجمه ترگمان]آقای وایت به بودایی گرویده است
[ترجمه گوگل]آقای سفید به بودیسم تبدیل شده است
7. Uniquely among the great world religions, Buddhism is rooted only in the universal experience of suffering known to all human beings.
[ترجمه ترگمان]مذهب بودا در میان مذاهب بزرگ جهان، تنها در تجربه جهانی رنج بردن از همه انسان ها ریشه دارد
[ترجمه گوگل]بودایی تنها در میان ادیان بزرگ جهان، فقط در تجربه جهانی رنج و عذاب شناخته شده به همه انسانها ریشه دارد
8. Buddhism spread to China from India.
[ترجمه ترگمان]مذهب بودا از هند به چین گسترش یافت
[ترجمه گوگل]بودیسم به هند از چین گسترش یافت
9. She became interested in Zen Buddhism.
[ترجمه ترگمان]او به بودایی ذن علاقه مند شد
[ترجمه گوگل]او به ذن بودایی علاقه مند شد
10. Her conversion to Buddhism/Islam was a very gradual process.
[ترجمه ترگمان]تبدیل او به مذهب بودا یک روند بسیار تدریجی بود
[ترجمه گوگل]تبدیل او به بودیسم / اسلام یک روند بسیار تدریجی بود
11. The one thing he takes seriously is Buddhism: this anchors his fiery imagination, giving it a species of moral authority.
[ترجمه ترگمان]تنها چیزی که او جدی می گیرد بودا است: این لنگرهای تخیلات آتشین او هستند و به آن یک گونه اقتدار معنوی می دهند
[ترجمه گوگل]یکی از چیزهایی که او به طور جدی به آن توجه می کند، بودایی است که این تصورات فطری اش را تقویت می کند و نوعی اقتدار اخلاقی را به آن می دهد
12. In Buddhism, emptiness is valued most of all.
[ترجمه ترگمان]در بودا، تهی بودن بیش از همه ارزش دارد
[ترجمه گوگل]در بودیسم، خلوص بیشتر ارزش دارد
13. In his praise of Buddhism and throughout the entire conversation, Yang gives evidence of syncretic tendencies.
[ترجمه ترگمان]یانگ در مدح مذهب بودا و در طول کل مکالمه، شواهدی از گرایش ها syncretic ارایه می دهد
[ترجمه گوگل]یانگ در ستایش خود از بودیسم و در کل گفتگو، شواهدی از تمایلات همجنسگرایی را نشان می دهد
14. Buddhism originated in India and came to China in the first century A. D.
[ترجمه ترگمان]Buddhism از هند آمده و در قرن اول A به چین آمد د
[ترجمه گوگل]بودیسم در هند آغاز شد و در قرن اول میلادی به چین آمد