کلمه جو
صفحه اصلی

sophisticate


معنی : سفسطه کردن، خبره وپیشرفته کردن، رنگ واب فریبنده زدن به، از اصالت و سادگی انداختن
معانی دیگر : ناخالص کردن، قاتی دار کردن، ناسره کردن، ناناب کردن، رقیق کردن، پیچیده کردن، پیشرفته کردن، رجوع شود به: sophisticated، (متن را) دست بردن، مخدوش کردن، تفسیر غلط کردن، تحریف کردن، از حالت طبیعی یا اولیه ی خود انداختن، غیر اصیل کردن، مصنوعی کردن، قلابی کردن، ساختگی کردن، از سادگی یا کم تجربگی درآوردن، کار کشته کردن، فرهیخته کردن، پخته کردن، فریبنده

انگلیسی به فارسی

پیچیده، خبره وپیشرفته کردن، سفسطه کردن، رنگ واب فریبنده زدن به، از اصالت و سادگی انداختن


(به طعنه) آدم اهل فن، آدم کار بلد


آدم آزموده، آدم بافرهنگ، آدم فرهیخته، آدم امروزی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: one who is sophisticated.
متضاد: provincial
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: sophisticates, sophisticating, sophisticated
(1) تعریف: to cause to become less naive or natural; make worldly-wise.

(2) تعریف: to make more complicated or inclusive; refine.

• worldly person, person of wide learning and experience
render worldly, make less innocent and naive; alter, pervert; make more complex
sophisticated, worldly-wise, experienced

مترادف و متضاد

سفسطه کردن (فعل)
chicane, sophisticate

خبره و پیشرفته کردن (فعل)
sophisticate

رنگ و آب فریبنده زدن به (فعل)
sophisticate

از اصالت و سادگی انداختن (فعل)
sophisticate

جملات نمونه

1. to sophisticate the mechanism of a watch
ساختمان یک ساعت (مچی) را پیچیده کردن

2. Happy birthday to an attractive,intellectual,sophisticated and all round splendid person.
[ترجمه فرناز] ای شخص جذاب, روشنفکر, پیچیده و باشکوه تولدت مبارک.
[ترجمه ترگمان]تولدت مبارک، جذاب، روشنفکر، و همه چیز با شکوهی است
[ترجمه گوگل]تولدت مبارک به یک شخص جذاب، فکری، پیشرفته و همه جانبه پر زرق و برق

3. Thoroughly understanding the world but not sophisticated is the maturest kindness.
[ترجمه ترگمان]به طور کامل درک جهان را درک می کند، اما نه به شدت مهربانی است
[ترجمه گوگل]به طور کامل درک جهان، اما نه پیچیده است بالغین مهربانی

4. They are cheating but are sophisticated enough to avoid detection.
[ترجمه ترگمان]آن ها تقلب می کنند اما به اندازه کافی پیچیده هستند که از تشخیص اجتناب کنند
[ترجمه گوگل]آنها تقلب میکنند اما به اندازه کافی پیچیده هستند تا از تشخیص جلوگیری کنند

5. Marketing techniques are becoming increasingly sophisticated.
[ترجمه ترگمان]تکنیک های بازاریابی به طور فزاینده ای پیچیده شده اند
[ترجمه گوگل]تکنیک های بازاریابی به طور فزاینده پیچیده می شوند

6. Clarissa's hair was swept up into a sophisticated style.
[ترجمه ترگمان]موهای کلاریسا به شکل پیچیده در امده بود
[ترجمه گوگل]موهای کلاریسا به یک سبک پیچیده تبدیل شد

7. Mark is a smart and sophisticated young man.
[ترجمه ترگمان]مارک یک جوان باهوش و زیرک است
[ترجمه گوگل]علامت یک مرد جوان هوشمند و پیچیده است

8. Mr. Smith is a sophisticated world traveler.
[ترجمه ترگمان]اقای اسمیت یک مسافر پیشرفته جهانی است
[ترجمه گوگل]آقای اسمیت یک مسافر جهان پیشرفته است

9. She was slim, svelte, and sophisticated.
[ترجمه ترگمان]او لاغر، لاغر و sophisticated بود
[ترجمه گوگل]او باریک، صاف و پیچیده بود

10. Her behaviour was a peculiar mixture of the sophisticated and the childlike.
[ترجمه ترگمان]رفتارش مخلوطی از پیچیده و کودکانه بود
[ترجمه گوگل]رفتار او ترکیبی عجیب و غریب از پیشرفته و کودکانه بود

11. Honeybees use one of the most sophisticated communication systems of any insect.
[ترجمه ترگمان]Honeybees از یکی از پیچیده ترین سیستم های ارتباطی حشرات استفاده می کنند
[ترجمه گوگل]زنبور عسل از یکی از پیچیده ترین سیستم های ارتباطی هر حشره استفاده می کند

12. The sophisticated avionics enable the helicopter to operate at night.
[ترجمه ترگمان]ارتباطات پیچیده ارتباطات هوایی، این هلیکوپتر را قادر می سازد تا در شب فعالیت کند
[ترجمه گوگل]این هواپیما پیشرفته، هلی کوپتر را قادر می سازد تا در شب کار کند

13. Downshifters are being tempted to leave the sophisticated city and go simple.
[ترجمه ترگمان]Downshifters وسوسه می شوند که شهر پیچیده را ترک کنند و ساده بروند
[ترجمه گوگل]Downshifters وسوسه می شوند که شهر پیچیده را ترک کنند و ساده شوند

14. British voters have become much more sophisticated.
[ترجمه ترگمان]رای دهندگان بریتانیایی بسیار پیچیده تر شده اند
[ترجمه گوگل]رای دهندگان بریتانیا بسیار پیچیده تر شده اند

15. She wasn't the sophisticate that Jack had imagined her to be.
[ترجمه ترگمان]او همانی نبود که جک تصورش را کرده بود
[ترجمه گوگل]او پیچیده نبود که جک تصور می کرد او باشد

Rose oil is sophisticated with geraniol.

عطر را با ژرانیول رقیق می‌کنند.


to sophisticate the mechanism of a watch

ساختمان یک ساعت (مچی) را پیچیده کردن


پیشنهاد کاربران

خبره وپیشرفته کردن

وارد، بَلَد، حرفه ای
* فراموش نکنید که یک اسم است نه فعل

they were pretty sophisticated.
در کتاب summit به معنی سفسطه کردن یا برداشت اشتباه اومده

فرهیخته، روشنفکر

🟦 Sophisticate : فرد فرهیخته ( کسیکه تحصیل کرده و باسواد و مطلع هست نسبت به موضوعات مختلف مثل فرهنگ، ادبیات، هنر و بقیه موضوعات. تقریبا با روشن فکر هم معنیه ولی خب ممکنه بجای هم گاهی نشه استفاده کرد. پایین تر میگم برای روشن فکر چه کلماتی استفاده کنیم )

🟦 Sophisticated : کلمه ای که بالا دیدید اسم هست. یعنی یک فرد. اما ed میدونید که گاهی اسم ها رو به صفت تبدیل میکنه و در اینجا sophisticated همان sophisticate هست اما به عنوان صفت استفاده میشه

دیکشنری برای sophisticate اینو میگه :
noun
[count] formal : a person who has a lot of knowledge about the world and about culture, art, literature, etc. : a sophisticated person
◀️ urban sophisticates

برای sophisticated اینو میگه :
adjective
[more sophisticated; most sophisticated]
1 a : having or showing a lot of experience and knowledge about the world and about culture, art, literature, etc.
◀️She was a sophisticated and well - traveled woman
◀️She has sophisticated tastes

b : attractive to fashionable or sophisticated people
◀️a swank and sophisticated restaurant

2 : highly developed and complex
◀️a sophisticated computer network
◀️sophisticated technologies
◀️Her knitting technique is more sophisticated than mine.


برای روشن فکر میتونید کلمات زیر رو استفاده کنید بسته به جاش میتونه یکی از دیگری مناسب تر باشه :
Open - minded
Intellectual
Liberal
Broad - minded
اینا کاملا مثل هم نیستن ولی خیلی شباهت دارن

ولی ویکیپدیا روشن فکری را intellectualism تعریف کرده. پس شاید intellectual گزینه مناسبی برای کلمه روشنفکر باشه


کلمات دیگر: