1. to sophisticate the mechanism of a watch
ساختمان یک ساعت (مچی) را پیچیده کردن
2. Happy birthday to an attractive,intellectual,sophisticated and all round splendid person.
[ترجمه فرناز] ای شخص جذاب, روشنفکر, پیچیده و باشکوه تولدت مبارک.
[ترجمه ترگمان]تولدت مبارک، جذاب، روشنفکر، و همه چیز با شکوهی است
[ترجمه گوگل]تولدت مبارک به یک شخص جذاب، فکری، پیشرفته و همه جانبه پر زرق و برق
3. Thoroughly understanding the world but not sophisticated is the maturest kindness.
[ترجمه ترگمان]به طور کامل درک جهان را درک می کند، اما نه به شدت مهربانی است
[ترجمه گوگل]به طور کامل درک جهان، اما نه پیچیده است بالغین مهربانی
4. They are cheating but are sophisticated enough to avoid detection.
[ترجمه ترگمان]آن ها تقلب می کنند اما به اندازه کافی پیچیده هستند که از تشخیص اجتناب کنند
[ترجمه گوگل]آنها تقلب میکنند اما به اندازه کافی پیچیده هستند تا از تشخیص جلوگیری کنند
5. Marketing techniques are becoming increasingly sophisticated.
[ترجمه ترگمان]تکنیک های بازاریابی به طور فزاینده ای پیچیده شده اند
[ترجمه گوگل]تکنیک های بازاریابی به طور فزاینده پیچیده می شوند
6. Clarissa's hair was swept up into a sophisticated style.
[ترجمه ترگمان]موهای کلاریسا به شکل پیچیده در امده بود
[ترجمه گوگل]موهای کلاریسا به یک سبک پیچیده تبدیل شد
7. Mark is a smart and sophisticated young man.
[ترجمه ترگمان]مارک یک جوان باهوش و زیرک است
[ترجمه گوگل]علامت یک مرد جوان هوشمند و پیچیده است
8. Mr. Smith is a sophisticated world traveler.
[ترجمه ترگمان]اقای اسمیت یک مسافر پیشرفته جهانی است
[ترجمه گوگل]آقای اسمیت یک مسافر جهان پیشرفته است
9. She was slim, svelte, and sophisticated.
[ترجمه ترگمان]او لاغر، لاغر و sophisticated بود
[ترجمه گوگل]او باریک، صاف و پیچیده بود
10. Her behaviour was a peculiar mixture of the sophisticated and the childlike.
[ترجمه ترگمان]رفتارش مخلوطی از پیچیده و کودکانه بود
[ترجمه گوگل]رفتار او ترکیبی عجیب و غریب از پیشرفته و کودکانه بود
11. Honeybees use one of the most sophisticated communication systems of any insect.
[ترجمه ترگمان]Honeybees از یکی از پیچیده ترین سیستم های ارتباطی حشرات استفاده می کنند
[ترجمه گوگل]زنبور عسل از یکی از پیچیده ترین سیستم های ارتباطی هر حشره استفاده می کند
12. The sophisticated avionics enable the helicopter to operate at night.
[ترجمه ترگمان]ارتباطات پیچیده ارتباطات هوایی، این هلیکوپتر را قادر می سازد تا در شب فعالیت کند
[ترجمه گوگل]این هواپیما پیشرفته، هلی کوپتر را قادر می سازد تا در شب کار کند
13. Downshifters are being tempted to leave the sophisticated city and go simple.
[ترجمه ترگمان]Downshifters وسوسه می شوند که شهر پیچیده را ترک کنند و ساده بروند
[ترجمه گوگل]Downshifters وسوسه می شوند که شهر پیچیده را ترک کنند و ساده شوند
14. British voters have become much more sophisticated.
[ترجمه ترگمان]رای دهندگان بریتانیایی بسیار پیچیده تر شده اند
[ترجمه گوگل]رای دهندگان بریتانیا بسیار پیچیده تر شده اند
15. She wasn't the sophisticate that Jack had imagined her to be.
[ترجمه ترگمان]او همانی نبود که جک تصورش را کرده بود
[ترجمه گوگل]او پیچیده نبود که جک تصور می کرد او باشد