• placement in a hospital, confinement in a hospital; period of time a person is in a hospital (also hospitalization)
hospitalisation
انگلیسی به انگلیسی
جملات نمونه
1. Then you will receive both the hospitalisation benefit and, if applicable, the lump sum benefit for your injuries.
[ترجمه ترگمان]پس از آن هر دوی مزایای بیمارستان را دریافت خواهید کرد و اگر قابل استفاده باشد، مبلغ مورد نیاز برای آسیب های شما نیز مفید خواهد بود
[ترجمه گوگل]پس از آن شما هر دو فواید بستری در بیمارستان را دریافت خواهید کرد و در صورت لزوم مزایای متقابل برای جراحات خود را دریافت خواهید کرد
[ترجمه گوگل]پس از آن شما هر دو فواید بستری در بیمارستان را دریافت خواهید کرد و در صورت لزوم مزایای متقابل برای جراحات خود را دریافت خواهید کرد
2. The cold-blooded murder of a hospitalisation case has aroused great public indignation.
[ترجمه ترگمان]قتل با خونسردی یک پرونده بزرگ باعث ایجاد خشم عمومی شده است
[ترجمه گوگل]قتل سرماخوردگی یک مورد بستری باعث خشم بزرگ مردم شده است
[ترجمه گوگل]قتل سرماخوردگی یک مورد بستری باعث خشم بزرگ مردم شده است
3. She may even concede that hospitalisation is best, at least for the last trimester.
[ترجمه ترگمان]حتی ممکن است قبول کند که بستری شدن در بیمارستان حداقل برای سه ماهه آخر بهترین است
[ترجمه گوگل]او حتی ممکن است تصدیق کند که بستری شدن در بیمارستان بهترین است، حداقل برای سه ماهه آخر
[ترجمه گوگل]او حتی ممکن است تصدیق کند که بستری شدن در بیمارستان بهترین است، حداقل برای سه ماهه آخر
4. Treatment, inclusive of medicines, surgery, hospitalisation and even food, was entirely free.
[ترجمه ترگمان]درمان، شامل دارو، جراحی، بستری شدن و حتی غذا، کاملا رایگان بود
[ترجمه گوگل]درمان، شامل دارو، جراحی، بستری شدن و حتی غذا، کاملا رایگان بود
[ترجمه گوگل]درمان، شامل دارو، جراحی، بستری شدن و حتی غذا، کاملا رایگان بود
5. That's four times the hospitalisation rate for healthy adults.
[ترجمه ترگمان]این چهار برابر نرخ بستری شدن در بیمارستان برای بزرگسالان سالم است
[ترجمه گوگل]این چهار برابر میزان بستری شدن برای بزرگسالان سالم است
[ترجمه گوگل]این چهار برابر میزان بستری شدن برای بزرگسالان سالم است
6. That, at least, would make the hospitalisation process more transparent.
[ترجمه ترگمان]این حداقل باعث می شود که فرآیند بستری شدن شفاف تر شود
[ترجمه گوگل]این حداقل، فرایند بستری را شفاف تر می کند
[ترجمه گوگل]این حداقل، فرایند بستری را شفاف تر می کند
7. Hospitalisation for dental problems is now a serious health issue, even though decay — or dental caries — could easily be prevented through regular brushing and check-ups, the researchers conclude.
[ترجمه ترگمان]محققان نتیجه می گیرند که مشکلات دندانی در حال حاضر یک مساله سلامت جدی است، اگرچه پوسیدگی دندان یا دندان می تواند به راحتی از طریق برس زدن منظم و check جلوگیری شود
[ترجمه گوگل]محققان نتیجه می گیرند که بستری شدن برای مشکلات دندانی در حال حاضر یک مسئله بهداشتی جدی است، حتی اگر پوسیدگی - و یا پوسیدگی دندان - به راحتی از طریق مسواک زدن منظم و بررسی ها جلوگیری شود
[ترجمه گوگل]محققان نتیجه می گیرند که بستری شدن برای مشکلات دندانی در حال حاضر یک مسئله بهداشتی جدی است، حتی اگر پوسیدگی - و یا پوسیدگی دندان - به راحتی از طریق مسواک زدن منظم و بررسی ها جلوگیری شود
8. It prolongs hospitalisation, delays recoveries and in some cases prevents people from going back home. It isn"t well understood and there"s no medicine for it.
[ترجمه ترگمان]در بستری شدن بستری شدن، تاخیر در بهبود و در برخی موارد از بازگشت مردم به خانه جلوگیری می کند به خوبی قابل فهم نیست و هیچ دارویی برای آن وجود ندارد
[ترجمه گوگل]طول می کشد بستری شدن، تاخیر در بهبودی و در مواردی مانع از بازگشت مردم به خانه می شود این به خوبی شناخته شده نیست و هیچ دارو برای آن وجود ندارد
[ترجمه گوگل]طول می کشد بستری شدن، تاخیر در بهبودی و در مواردی مانع از بازگشت مردم به خانه می شود این به خوبی شناخته شده نیست و هیچ دارو برای آن وجود ندارد
9. The illness, hospitalisation and death of one partner can harm the well-being of the other, US researchers have said.
[ترجمه ترگمان]محققان آمریکایی گفته اند که این بیماری، بستری شدن در بیمارستان و مرگ یک شریک می تواند به سلامتی فرد دیگر آسیب برساند
[ترجمه گوگل]محققان آمریکایی گفته اند که بیماری، بستری شدن و مرگ یک شریک می تواند به سلامت دیگران آسیب برساند
[ترجمه گوگل]محققان آمریکایی گفته اند که بیماری، بستری شدن و مرگ یک شریک می تواند به سلامت دیگران آسیب برساند
10. The worldwide costs from deaths and hospitalisation are hard to calculate in the absence of information about medical costs in each country.
[ترجمه ترگمان]هزینه های جهانی ناشی از مرگ و میر و بستری شدن در بیمارستان برای محاسبه عدم وجود اطلاعات در مورد هزینه های پزشکی در هر کشور دشوار است
[ترجمه گوگل]هزینه های جهانی از مرگ و بستری شدن در کشور در صورت عدم اطالعات در مورد هزینه های پزشکی، محاسبه می شود
[ترجمه گوگل]هزینه های جهانی از مرگ و بستری شدن در کشور در صورت عدم اطالعات در مورد هزینه های پزشکی، محاسبه می شود
11. For example, faecal incontinence and sleep disturbance are often associated with the breakdown of caring arrangements leading to hospitalisation.
[ترجمه ترگمان]به عنوان مثال، بی اختیاری فوری و اختلالات خواب اغلب با تفکیک تمهیدات مراقبتی که منجر به بستری شدن در بیمارستان می شوند، مرتبط هستند
[ترجمه گوگل]به عنوان مثال، بی اختیاری دفع مدفوع و اختلال خواب اغلب با تخریب تدابیر مراقبتی که منجر به بستری شدن می شود، همراه است
[ترجمه گوگل]به عنوان مثال، بی اختیاری دفع مدفوع و اختلال خواب اغلب با تخریب تدابیر مراقبتی که منجر به بستری شدن می شود، همراه است
12. Our intention in this study was to identify factors that increase the risk of postpartum psychosis in women without a history of psychiatric hospitalisation.
[ترجمه ترگمان]هدف ما در این مطالعه شناسایی عواملی بود که خطر جنون پس از زایمان را در زنان بدون سابقه در بستری شدن روانی افزایش دادند
[ترجمه گوگل]قصد ما در این مطالعه شناسایی عوامل است که خطر سزارین پس از زایمان را در زنان بدون سابقه بستری در بخش روانپزشکی افزایش می دهد
[ترجمه گوگل]قصد ما در این مطالعه شناسایی عوامل است که خطر سزارین پس از زایمان را در زنان بدون سابقه بستری در بخش روانپزشکی افزایش می دهد
13. But they have found it difficult to explain why the son's mother and girlfriend — both of whom had substantial unprotected exposure to him during his hospitalisation — did not become infected.
[ترجمه ترگمان]اما توضیح دادن اینکه چرا مادر و دوست دختر این پسر، که هر دوی آن ها در زمان بستری شدن در بیمارستان با او مواجه نشده بودند، بسیار مشکل شده بود
[ترجمه گوگل]اما آنها دشوار است توضیح دهند که چرا مادر و دختر دوست پسر - که هر دو آنها در طول بستری شدن او تحت تاثیر قرار گرفته بودند محافظت نشده بود - آلوده نشد
[ترجمه گوگل]اما آنها دشوار است توضیح دهند که چرا مادر و دختر دوست پسر - که هر دو آنها در طول بستری شدن او تحت تاثیر قرار گرفته بودند محافظت نشده بود - آلوده نشد
14. The 24-year-old son died of H5N1 infection on 2 December, the fifth day of his hospitalisation.
[ترجمه ترگمان]پسر ۲۴ ساله در روز دوم بستری شدن در بیمارستان درگذشت
[ترجمه گوگل]پسر 24 ساله در روز دوم دسامبر، روز پنجم بستری، از عفونت H5N1 درگذشت
[ترجمه گوگل]پسر 24 ساله در روز دوم دسامبر، روز پنجم بستری، از عفونت H5N1 درگذشت
پیشنهاد کاربران
بسترى شدن
( اسم ) بستری
کلمات دیگر: