کلمه جو
صفحه اصلی

explanatory


معنی : توضیحی، روشنگر، بیانگر، شرحی
معانی دیگر : بیانی، توجیهی

انگلیسی به فارسی

توضیحی، شرحی، بیانگر، روشنگر


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
• : تعریف: serving to clarify or explain.
متضاد: obfuscatory

- The book has explanatory notes at the bottom of many of the pages.
[ترجمه ترگمان] این کتاب یادداشت های توضیحی در پایین بسیاری از صفحات دارد
[ترجمه گوگل] این کتاب یادداشت های توضیحی در پایین بسیاری از صفحات است

• explicative, elucidative, illustrative, descriptive
something that is explanatory explains something by giving details about it.

مترادف و متضاد

توضیحی (صفت)
expositive, expository, explanatory

روشنگر (صفت)
illustrative, explanatory

بیانگر (صفت)
explanatory

شرحی (صفت)
explanatory, interpretive, interpretative

descriptive


Synonyms: allegorical, analytical, annotative, critical, declarative, demonstrative, diagrammatic, discursive, elucidatory, enlightening, exegetic, exegetical, explicative, expositional, expository, graphic, guiding, hermeneutic, illuminative, illustrative, informative, informing, instructive, interpretive, justifying, summary, supplementary


Antonyms: confusing, mysterious, obscure, perplexing, puzzling, vague


جملات نمونه

1. his explanatory comments on the text of shakespeare
تفسیرهای روشنگرانه ی او درباره ی متن شکسپیر

2. There are some explanatory notes at the end of the chapter.
[ترجمه ترگمان]در پایان این بخش برخی از نکات توضیحی وجود دارد
[ترجمه گوگل]در انتهای فصل برخی از یادداشت های توضیحی وجود دارد

3. With respect to your enquiry, I enclose an explanatory leaflet.
[ترجمه ترگمان]با توجه به پرس و جو من یک بروشور توضیحی به او دادم
[ترجمه گوگل]با توجه به درخواست شما، من یک جزوه توضیحی را ضمیمه میکنم

4. See explanatory notes at the foot of this page.
[ترجمه ترگمان]برای دیدن یادداشت های توضیحی در پای این صفحه مراجعه کنید
[ترجمه گوگل]یادداشت های توضیحی در پای این صفحه را ببینید

5. There are explanatory notes at the end of each chapter.
[ترجمه ترگمان]در پایان هر بخش یادداشت های توضیحی وجود دارد
[ترجمه گوگل]یادداشت های توضیحی در پایان هر فصل وجود دارد

6. There are explanatory notes at the back of the book.
[ترجمه ترگمان]در پشت کتاب یادداشت های توضیحی وجود دارد
[ترجمه گوگل]یادداشت های توضیحی در پشت این کتاب وجود دارد

7. There are explanatory notes with the diagram.
[ترجمه ترگمان]در این نمودار نکات توضیحی وجود دارد
[ترجمه گوگل]یادداشت های توضیحی با نمودار وجود دارد

8. These statements are accompanied by a series of explanatory notes.
[ترجمه ترگمان]این اظهارات با مجموعه ای از یادداشت های توضیحی همراه هستند
[ترجمه گوگل]این اظهارات همراه با مجموعه ای از یادداشت های توضیحی است

9. In short, they have an explanatory rhetoric at their command.
[ترجمه ترگمان]به طور خلاصه، آن ها an توضیحی در دستور خود دارند
[ترجمه گوگل]به طور خلاصه، آنها در شعار خود توضیحاتی در اختیار دارند

10. Further, no one explanatory system is valid for dealing with all patients.
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، هیچ سیستم توضیحی برای مقابله با همه بیماران معتبر نیست
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، هیچ یک از سیستم های توضیحی برای رسیدگی به همه بیماران معتبر نیست

11. In a crucial explanatory passage the narrator tells us: This marks a great step in Lok's intellectual development.
[ترجمه ترگمان]در یک متن توضیحی حیاتی، راوی به ما می گوید: این گام بزرگی در توسعه فکری لاک است
[ترجمه گوگل]راوی در یک بیانیه توضیحی مهم به ما می گوید: این یک گام بزرگ در توسعه فکری لو است

12. A major factor with significant explanatory power for both participation and intensity is the leisure orientation of the consumer.
[ترجمه ترگمان]عامل اصلی با قدرت توضیحی قابل توجه برای مشارکت و شدت، جهت گیری تفریحی مصرف کننده است
[ترجمه گوگل]عامل اصلی با قدرت توضیحی قابل توجه برای هر دو مشارکت و شدت، هدف اوقات فراغت مصرف کننده است

13. This is particularly useful for adding explanatory graphs to otherwise incomprehensible sets of figures before printing out.
[ترجمه ترگمان]این به خصوص برای اضافه کردن نمودارهای توضیحی به مجموعه های غیرقابل درک اشکال قبل از چاپ مناسب است
[ترجمه گوگل]این به ویژه برای اضافه کردن نمودارهای توضیحی به مجموعه های غیر قابل درک از ارقام قبل از چاپ مفید است

14. Details of the Scheme are outlined in the explanatory leaflet which you will receive in due course.
[ترجمه ترگمان]جزئیات طرح در بخش توضیحی که شما در مسیر خود دریافت خواهید کرد، مشخص شده اند
[ترجمه گوگل]جزئیات برنامه در دفترچه توضیحی که شما به موقع دریافت خواهید کرد، مشخص شده است

15. But with no explanatory signposting from the director, his update becomes a source of irritation rather than enlightenment.
[ترجمه ترگمان]اما با هیچ توضیحی توضیحی از سوی کارگردان، به روز رسانی او به جای روشن کردن روشن گری، به منشا عصبانیت تبدیل می شود
[ترجمه گوگل]اما بدون نشانه های توضیحی از کارگردان، به روز رسانی او به عنوان یک منبع تحریک کننده به جای روشنگری تبدیل می شود

his explanatory comments on the text of Shakespeare

تفسیرهای روشنگرانه‌ی او درباره‌ی متن شکسپیر


پیشنهاد کاربران

تبیین گرانه

گاهی مترادف با prefatory است به معنای مقدماتی، اولیه


گویا

در رگرسیون میتونه به معنی ( متغییر X ) مستقل یا پیشگو یا رگرسیونی گفته بشود.


کلمات دیگر: