1. The decor has a cool sophistication.
[ترجمه ترگمان]دکوراسیون دارای مهارت فوق العاده ای است
[ترجمه گوگل]دکور دارای پیچیدگی سرد است
2. Given the sophistication of modern machines, there is little that cannot be successfully washed at home.
[ترجمه ترگمان]با توجه به پیچیدگی ماشین های مدرن، چیزهای کمی وجود دارند که نمی توانند با موفقیت در خانه شسته شوند
[ترجمه گوگل]با توجه به پیچیدگی ماشین آلات مدرن، کمی وجود دارد که نمی توان با موفقیت در خانه شستشو کرد
3. She tried to cultivate an air of sophistication.
[ترجمه ترگمان]اون سعی کرد به هوش بیاد
[ترجمه گوگل]او تلاش کرد تا هوای پیچیدگی را پرورش دهد
4. He writes with increasing sophistication on the subject.
[ترجمه ترگمان]او با افزایش پیچیدگی موضوع می نویسد
[ترجمه گوگل]او با افزایش پیچیدگی در مورد این موضوع می نویسد
5. Computers raised the level of sophistication of these maps.
[ترجمه ترگمان]کامپیوترها سطح پیچیدگی این نقشه ها را افزایش دادند
[ترجمه گوگل]کامپیوترها سطح پیچیدگی این نقشه ها را افزایش دادند
6. Her sophistication is evident from the way she dresses.
[ترجمه ترگمان]احساسات اون از طرز لباس پوشیدن مشخصه
[ترجمه گوگل]پیچیدگی او از شیوه لباس او مشهود است
7. The sophistication of computers is increasing as their size decreases.
[ترجمه ترگمان]پیچیدگی کامپیوترها با کاهش اندازه آن ها در حال افزایش است
[ترجمه گوگل]پیچیدگی کامپیوترها به دلیل کاهش اندازه آنها افزایش می یابد
8. These actors and directors brought a new sophistication and slickness to modern theatre.
[ترجمه ترگمان]این بازیگران و کارگردانان، مهارت و مهارت جدیدی برای تئاتر مدرن به ارمغان آوردند
[ترجمه گوگل]این بازیگران و کارگردانان به تئاتر مدرن، پیچیدگی و سادگی جدیدی را ارائه دادند
9. Maureen was the epitome of sophistication.
[ترجمه ترگمان]مورین مظهر مهارت و مهارت بود
[ترجمه گوگل]مورین مفهوم پیچیدگی بود
10. His work is a curious blend of sophistication and naivety.
[ترجمه ترگمان]کار او ترکیب عجیبی از پیچیدگی و ساده لوحی است
[ترجمه گوگل]کار او ترکیبی کنجکاوه از پیچیدگی و ناامیدی است
11. She spoke simply and directly, without sophistication.
[ترجمه ترگمان]او با سادگی و سادگی حرف می زد
[ترجمه گوگل]او به سادگی و مستقیم، بدون پیچیدگی صحبت کرد
12. James Bond is known for his sophistication, his style and his sense of class.
[ترجمه ترگمان]جیمز باند به خاطر مهارت، سبک او و حس of معروف است
[ترجمه گوگل]جیمز باند به خاطر پیچیدگی او، سبک او و حس خود در کلاس شناخته شده است
13. Maturity and emotional sophistication can't be faked.
[ترجمه ترگمان]پختگی و احساسات شورانگیز نمی تواند ساختگی باشد
[ترجمه گوگل]بلوغ و پیچیدگی احساسی نمی توان فریب خورد
14. Swift said the growing sophistication among biotech investors presented an opportunity for a more specialist investment fund.
[ترجمه ترگمان]\"سوئیفت\" گفت که پیچیدگی رو به رشد در میان سرمایه گذاران بیوتکنولوژی فرصتی را برای سرمایه گذاری متخصص در این زمینه ارائه کرده است
[ترجمه گوگل]سوفیفت گفت که پیشرفت های روزافزون در میان سرمایه گذاران بیوتکنولوژی فرصتی برای صندوق سرمایه گذاری ویژه ای ارائه می دهد