1. The fugitive was caught and confined to jail for another two years.
شخص فراری دستگیر شد و برای دو سال دیگر به زندان افتاد
2. A virus that was circulating in the area confined AI to his house.
ویروسی که در منطقه پخش شده بود، "آل" را در خانه اش محبوس کرد
3. Polio confined President Roosevelt to a wheelchair.
قطع نخاع، رییس جمهور روزولت را اسیر صندلی چرخ دار نمود
4. confine your talk to ten minutes
صحبت خود را به ده دقیقه محدود کن.
5. to confine oneself with . . .
خود را به . . . محدود کردن
6. to confine to a hospital
در بیمارستان بستری کردن
7. fiction should confine itself to reporting emotion and behavior
داستان باید به بیان احساس و رفتار محدود باشد.
8. Is it cruel to confine a bird in a cage?
[ترجمه ترگمان]آیا این ظالمانه است که یک پرنده را در قفس محبوس نگه دارد؟
[ترجمه گوگل]آیا برای کنترل یک پرنده در یک قفس بی رحمانه است؟
9. Let's confine our discussion to the matter in question, please!
[ترجمه ترگمان]لطفا بحث ما را به مساله محدود کنید، لطفا!
[ترجمه گوگل]بیایید بحث ما را به موضوع مورد نظر محدود کنیم، لطفا!
10. It is sad to see a county confine its activities to undignified public bickering.
[ترجمه ترگمان]دیدن این استان غمگین است که فعالیت هایش را محدود به bickering عمومی می کند
[ترجمه گوگل]غم انگیز است که یک منطقه را به فعالیت های خود محدود سازد تا مجازات های عمومی را محکوم کند
11. I will confine myself to looking at the period from 1900 to 19
[ترجمه ترگمان]من خودم را محدود به نگاه کردن به دوره ای از ۱۹۰۰ تا ۱۹ می کنم
[ترجمه گوگل]من خودم را محدود به سالهای 1900 تا 19 نگاه خواهم کرد
12. I wish you would confine yourself to the matter under discussion.
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما خودتان را به موضوع بحث متهم می کردید
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که خود را به موضوع مورد بحث محدود کنید
13. I wish the speaker would confine himself to the subject.
[ترجمه ترگمان]امیدوارم که سخنران به این موضوع اکتفا کند
[ترجمه گوگل]من آرزو می کنم که سخنران خود را به موضوع محدود کند
14. The US will soon be taking steps to confine the conflict.
[ترجمه ترگمان]آمریکا به زودی گام هایی را برای محدود کردن درگیری برداشته خواهد بود
[ترجمه گوگل]ایالات متحده به زودی اقداماتی را برای محدود کردن این درگیری خواهد کرد
15. I wish to confine the discussion to income taxation.
[ترجمه ترگمان]می خواهم بحث را محدود به مالیات بر درآمد کنم
[ترجمه گوگل]من آرزو می کنم بحث را به پرداخت مالیات بر درآمد محدود کنم
16. Owen did not confine himself to writing only one type of poem.
[ترجمه ترگمان]اوون خودش را محدود نکرد که فقط یک نوع شعر بنویسد
[ترجمه گوگل]اوون خود را فقط برای نوشتن یک نوع شعر محدود نکرد
17. In this chapter we shall confine our attention to non-renewable energy sources.
[ترجمه ترگمان]در این فصل ما توجه خود را به منابع انرژی تجدید ناپذیر محدود خواهیم کرد
[ترجمه گوگل]در این فصل ما توجه ما به منابع غیر قابل تجدید انرژی محدود می شود
18. Confine the use of insecticides to the evening and do not spray plants that are in flower.
[ترجمه ترگمان]استفاده از حشره کش ها در شب را ممنوع کنید و گیاهان را که در گل هستند اسپری نکنید
[ترجمه گوگل]محدود کردن استفاده از حشره کش ها تا عصر و اسپری گیاهانی که در گل هستند
19. He did not confine himself to the one language.
[ترجمه ترگمان]به حرف زدن اکتفا نکرد
[ترجمه گوگل]او خود را به یک زبان محدود نمی کند
20. Please confine your comments to the topic in hand.
[ترجمه ترگمان]لطفا نظرات خود را به موضوع در دست محدود کنید
[ترجمه گوگل]لطفا نظرات خود را به موضوع در دست محدود کنید
21. Confine your criticism to matters you understand.
[ترجمه ترگمان]انتقاد کردن از هر چیزی که درک می کنی
[ترجمه گوگل]نقد خود را به مواردی که می فهمید محدود کنید