وابسته به سخن چینی یا شایعات
gossipy
وابسته به سخن چینی یا شایعات
انگلیسی به فارسی
وابسته به سخن چینی یا شایعات
شگفت انگیز، وابسته به سخن چینی یا شایعات
انگلیسی به انگلیسی
• of gossip; of one who gossips; full of gossip
a gossipy person enjoys gossiping; used showing disapproval.
speech or writing that is gossipy is informal and full of news about your own affairs or about other people.
a gossipy person enjoys gossiping; used showing disapproval.
speech or writing that is gossipy is informal and full of news about your own affairs or about other people.
جملات نمونه
1. They were gossipy and not always discreet.
[ترجمه ترگمان]، اونا شایعه شده بودن و همیشه هم محتاط نبودن
[ترجمه گوگل]آنها شگفت انگیز بودند و همیشه محتاط نیستند
[ترجمه گوگل]آنها شگفت انگیز بودند و همیشه محتاط نیستند
2. There is something gossipy and gay about him.
[ترجمه ترگمان] یه چیز مهم و گی در مورد اون هست
[ترجمه گوگل]چیزی شبیه به همسرش و همسرش است
[ترجمه گوگل]چیزی شبیه به همسرش و همسرش است
3. Suddenly it all seemed so small, so gossipy, so young, narrow, incestuous.
[ترجمه ترگمان]ناگهان همه چیز خیلی کوچک و پر شور و young و so و incestuous بود
[ترجمه گوگل]ناگهان آن همه به نظر می رسید بسیار کوچک، بسیار غم انگیز، بنابراین جوان، باریک، بثورات
[ترجمه گوگل]ناگهان آن همه به نظر می رسید بسیار کوچک، بسیار غم انگیز، بنابراین جوان، باریک، بثورات
4. A four- or five-minute interview on a gossipy level, quite cheeky and witty and charming I've no doubt.
[ترجمه ترگمان]یک مصاحبه چهار یا پنج دقیقه ای در سطح gossipy، که کاملا گستاخانه و witty و فریبنده است، شکی ندارم
[ترجمه گوگل]یک مصاحبه چهار و پنج دقیقه ای در سطح شایستگی، کاملا شاداب و عجیب و جذاب، بدون شک
[ترجمه گوگل]یک مصاحبه چهار و پنج دقیقه ای در سطح شایستگی، کاملا شاداب و عجیب و جذاب، بدون شک
5. Gossipy men, known as " long-tongued men", are found everywhere although the epithet is somehow none too popular yet.
[ترجمه ترگمان]gossipy مرد که به عنوان \"مردان با زبان بلند\" شناخته می شوند، همه جا پیدا می شوند، اگرچه این لقب تا حدودی محبوب نیست
[ترجمه گوگل]مردان گاسپی، که به عنوان 'مردان بلند و بلند' شناخته می شوند، در همه جا یافت می شوند، هرچند قسمت اپیزودهای آن چیزی بیش از حد محبوب نیست
[ترجمه گوگل]مردان گاسپی، که به عنوان 'مردان بلند و بلند' شناخته می شوند، در همه جا یافت می شوند، هرچند قسمت اپیزودهای آن چیزی بیش از حد محبوب نیست
6. The gossipy woman spread much scandal by - es.
[ترجمه ترگمان]زنک gossipy جنجال زیادی به پا کرد
[ترجمه گوگل]زن شگفت انگیز، رسوایی زیادی را به وجود آورد
[ترجمه گوگل]زن شگفت انگیز، رسوایی زیادی را به وجود آورد
7. I got a long gossipy letter from my friend.
[ترجمه ترگمان] یه نامه طولانی از طرف دوستم دریافت کردم
[ترجمه گوگل]من یک نامه بلند بلند از دوستم گرفتم
[ترجمه گوگل]من یک نامه بلند بلند از دوستم گرفتم
8. Gossipy men, known as "long-tongued" man", are found everywhere although the epithet is somehow none too popular yet.
[ترجمه ترگمان]gossipy مرد که به عنوان \"مرد بلند زبان\" شناخته می شوند، همه جا پیدا می شوند هر چند که این لقب تا حدودی محبوب نیست
[ترجمه گوگل]مردان گاسپی، که به عنوان 'مرد بلند' شناخته می شوند، در همه جا یافت می شوند، هرچند قسمت اپیزودهای آن چیزی بیش از حد محبوب نیست
[ترجمه گوگل]مردان گاسپی، که به عنوان 'مرد بلند' شناخته می شوند، در همه جا یافت می شوند، هرچند قسمت اپیزودهای آن چیزی بیش از حد محبوب نیست
9. It also contained gossipy accounts of alleged sexual misdeeds.
[ترجمه ترگمان]همچنین حاوی روایت های مربوط به سو رفتار جنسی بودند
[ترجمه گوگل]این همچنین حاوی گزارش های خندهدار از سوء ظن های جنسی بود
[ترجمه گوگل]این همچنین حاوی گزارش های خندهدار از سوء ظن های جنسی بود
10. Gossipy Remarks This is not a lie, but the ever - changing sentiment on the stock market.
[ترجمه ترگمان]ملاحظات عاطفی: این یک دروغ نیست، بلکه احساسات در حال تغییر در بازار سهام است
[ترجمه گوگل]سخنان Gossipy این دروغ نیست، اما احساسات همیشه در حال تغییر در بازار سهام است
[ترجمه گوگل]سخنان Gossipy این دروغ نیست، اما احساسات همیشه در حال تغییر در بازار سهام است
11. Had long gossipy lunch with colleague.
[ترجمه ترگمان]ناهار مفصلی با هم کار داشتم
[ترجمه گوگل]با همکار ناهار زیادی داشتیم
[ترجمه گوگل]با همکار ناهار زیادی داشتیم
12. I wouldn't let a bunch of gossipy girls make you miserable.
[ترجمه ترگمان]من نمیذارم یه مشت دختر پر حرف تو رو بدبخت کنن
[ترجمه گوگل]من اجازه نمی دهم یک دسته از دختران خوش تیپ شما را بدبختی
[ترجمه گوگل]من اجازه نمی دهم یک دسته از دختران خوش تیپ شما را بدبختی
13. You need to be either in the charts or heading that way to earn space in those gossipy pages.
[ترجمه ترگمان]شما باید یا در نمودارها باشید و یا به عنوان راهی برای کسب فضا در آن صفحات gossipy باشید
[ترجمه گوگل]شما باید در نمودارها قرار بگیرید یا به این ترتیب برای کسب فضا در صفحات هیجان انگیز، آن را داشته باشید
[ترجمه گوگل]شما باید در نمودارها قرار بگیرید یا به این ترتیب برای کسب فضا در صفحات هیجان انگیز، آن را داشته باشید
14. Excerpts from the book proposal, published on Inside. com, a gossipy website, only heightened the mystery.
[ترجمه ترگمان]گزیده ای از طرح کتاب، منتشر شده در داخل com، یک وب سایت gossipy، تنها راز را افزایش داد
[ترجمه گوگل]گزیده ای از پیشنهاد کتاب، در داخل منتشر شده است com، یک وب سایت شایان ستایش، رمز و راز را افزایش داد
[ترجمه گوگل]گزیده ای از پیشنهاد کتاب، در داخل منتشر شده است com، یک وب سایت شایان ستایش، رمز و راز را افزایش داد
پیشنهاد کاربران
اعصاب خورد کن - خاله زنک you are being too gossipy
سخن چین
کلمات دیگر: