کلمه جو
صفحه اصلی

dodge


معنی : عیاری، عمل شیطانی، جاخالی، اهمال، تمجمج، جاخالی دادن، این سو و ان سو رفتن، گریز زدن، طفره رفتن، عدول کردن، گول زدن، طفره زدن
معانی دیگر : (به سرعت خود را) کنار کشیدن، (با تقلب یا زرنگی) از زیر کار در رفتن، (با حیله یا زرنگی) دوری کردن، احتراز کردن، دم به تله ندادن، حیله، ترفند، حقه، کلک، (عکاسی) سایه و روشن کردن، کنارکشی، گریز

انگلیسی به فارسی

طفره رفتن، جاخالی، عمل شیطانی، اهمال، تمجمج، عیاری، گول زدن، جاخالی دادن، گریز زدن، طفره زدن، عدول کردن، این سو و ان سو رفتن


جاخالی دادن، این سو و آن سو رفتن، (مجازاً) گریز زدن، طفره زدن، من‌و‌من کردن، اهمال، جاخالی


انگلیسی به انگلیسی

• evasion; trick, plot
move quickly to the side (to avoid something); by-pass, go around; evade
if you dodge somewhere, you move there suddenly to avoid being hit, caught, or seen.
if you dodge a moving object, you avoid it by quickly moving aside.
if you dodge a problem, you avoid thinking about it or dealing with it.

مترادف و متضاد

عیاری (اسم)
agility, cunning, craftiness, wiliness, deceitfulness, deftness, artfulness, dodge, imposture

عمل شیطانی (اسم)
dodge, devilry

جاخالی (اسم)
dodge, stiff arm, straight arm

اهمال (اسم)
dodge, negligence, neglect, nonfeasance

تمجمج (اسم)
incoherence, dodge

جاخالی دادن (فعل)
dodge, stiff arm, straight arm

این سو و ان سو رفتن (فعل)
dodge

گریز زدن (فعل)
apostrophize, dodge, digress, leapfrog

طفره رفتن (فعل)
dodge, avoid, elude, evade, shirk, jink, prevaricate, equivocate, parry, put by

عدول کردن (فعل)
swerve, dodge, obviate, avoid, elude, shirk, back out, backtrack, deviate, weasel, flinch, skive

گول زدن (فعل)
renege, con, fool, cheat, gyp, hustle, dodge, rig, bamboozle, outwit, deceive, defraud, dupe, cajole, hoax, gouge, befool, beguile, entrap, gull, gum, hocus, rogue, gaff, swindle, thimblerig, chouse, jockey, finagle, fob, wheedle

طفره زدن (فعل)
swerve, dodge, elude, evade, shirk, stall, hedge, dally, wriggle

trick, feint


Synonyms: contrivance, device, machination, method, plan, plot, ploy, ruse, scheme, stratagem, strategy, subterfuge, wile


avoid


Synonyms: circumlocute, dark, deceive, ditch, duck, elude, equivocate, escape, evade, fence, fend off, fudge, get around, get out of, give the slip, hedge, juke, lurch, malinger, move to the side, parry, pussyfoot, put the move on, shake, shake off, shift, shirk, short-circuit, shuffle, sidestep, skip out on, skirt, slide, slip, swerve, tergiversate, tergiverse, trick, turn aside, weasel


Antonyms: confront, encounter, face, meet, stand up to


جملات نمونه

1. those who dodge military service
آنان که از خدمت نظام شانه خالی می کنند

2. he left early so as to dodge the rush-hour
او زود رفت که به ترافیک سنگین برنخورد.

3. Jack managed to dodge most of the rocks thrown at him.
[ترجمه Eva m.u.s.i.c] جک توانست از تمام سنگ هایی که به سمتش پرتاب شده بود جاخالی دهد
[ترجمه M.Elmi] ( ترجمه یM. Elmi ) جک جاخالی دادن به اکثر سنگ های پرت شده به طرفش را مدیریت کرد.
[ترجمه ترگمان]جک تمام سنگ ها را روی سرش انداخته بود
[ترجمه گوگل]جک توانست بیشترین سنگ های پرتاب شده را به او جلب کند

4. She tried to dodge paying her taxes.
[ترجمه Reza] او سعی کرد از پرداخت مالیات شانه خالی کند.
[ترجمه ترگمان]سعی کرد از پرداخت مالیات طفره برود
[ترجمه گوگل]او سعی کرد مالیات های خود را بپردازد

5. I'll leave early so as to dodge the rush-hour.
[ترجمه Reza_m] من زودتر میروم تا به ساعت شلوغی ( پرترافیک ) برخورد نکنم.
[ترجمه M.Elmi] ( ترجمه من ) برای گریز از ترافیک سنگین زود میروم.
[ترجمه ترگمان]صبح زود از اینجا می روم تا از این شلوغی عبور کنم
[ترجمه گوگل]من به زودی به آنجا میروم تا روز عجله را گول بزنم

6. A dodge behind a tree kept her from being run over.
[ترجمه ترگمان]یک دوج پشت یک درخت بود که او را از دویدن منع می کرد
[ترجمه گوگل]یک طفره رفتن پشت درخت او را از فرار نجات داد

7. This was not just a tax dodge.
[ترجمه Reza_m] این صرفا یک فرار مالیاتی نیست
[ترجمه ترگمان]این تنها راه گریز از مالیات نبود
[ترجمه گوگل]این فقط یک گدازه مالی نیست

8. He always manages to dodge doing the housework.
[ترجمه ترگمان]او همیشه از انجام کاره ای خانه طفره می رود
[ترجمه گوگل]او همیشه موفق به انجام کارهای خانه می شود

9. He was dressed like some Dodge City card sharp.
[ترجمه ترگمان] اون مثل یه کارت دوج شهری لباس پوشیده بود
[ترجمه گوگل]او مانند برخی از نقشه های دوج شهر تیز بود

10. She was sharp-witted enough to dodge her attacker.
[ترجمه ترگمان]به اندازه کافی باهوش بود که از ضارب عبور کنه
[ترجمه گوگل]او به اندازه کافی تیز به اندازه کافی برای مهاجمش گول زده بود

11. It faces out toward Dodge Hall, across gracious grounds of hedged walks and great plane trees.
[ترجمه ترگمان]ان ها به طرف داج هال می روند، در حالی که از زمین های پر از طفره رفتن از walks و درخت های بزرگ هواپیما به سمت \"داج هال\" می روند
[ترجمه گوگل]آن را به طرف دوج سالن، در سراسر زمینه های خوشبختانه از پیاده روهای محافظت شده و درختان بزرگ هواپیما، روبرو می شود

12. Joseph sprinted away to dodge the volley of gunfire.
[ترجمه ترگمان]جوزف به سرعت دوید تا از شلیک گلوله ها جاخالی بدهد
[ترجمه گوگل]جوزف برای فرار از غلاف آتش زد

13. Carter was deputized by Dodge to take command of the tanker.
[ترجمه ترگمان]کارتر به وسیله داج به کشتی آمد تا فرمانده تانکر را بر عهده بگیرد
[ترجمه گوگل]کارتر با دوج به عنوان فرمانده تانکر شناخته شد

14. Can't even dodge into a telephone booth and warn Gilman - if I could reach him.
[ترجمه ترگمان]حتی راه رفتن به باجه تلفن را هم نمی توانم پیدا کنم و به او هشدار بدهم که اگر بتوانم به او برسم
[ترجمه گوگل]حتی نمی توانستم به یک غرفه تلفنی گنگ بزنم و به گیلمن هشدار دادم - اگر بتوانم او را بروم

The surprising dodges used to escape taxes.

حیله‌های تعجب‌آوری که برای فرار از مالیات به کار برده می‌شود.


He dodged and the stone fell behind him.

او جا خالی داد و سنگ پشت سرش افتاد.


He dodged the reporters' questions.

به پرسش‌های خبرنگاران جواب درستی نداد.


He left early so as to dodge the rush-hour.

او زود رفت که به ترافیک سنگین برنخورد.


those who dodge military service

آنان که از خدمت نظام شانه خالی می‌کنند


پیشنهاد کاربران

منظور دم به تله ندادن

گردن نگرفتن، شانه خالی کردن

جاخالی دادن

در بازی ها به معنی "جاخالی دادن" است.

زیرِ بار نرفتن

تن ندادن

deceive

dodge the question
از پاسخ به سؤال طفره رفتن

۱. اسم یک شرکت خودروسازی آمریکایی
۲. جاخالی دادن
Leon would have just dodged somehow and chris would have just punched the laser

طفره رفتن/زدن، گریز زدن
Israel Dodges Questions Over Vaccine - for - Prisoner Swap With Syria
The Wall Street Journal@

نام نوعی ماشین جنگی اسرائیل M325 COMCANDCAR
شیطان
جاخالی دادن، تیز وفرز،

شانه خالی کردن


کلمات دیگر: