کلمه جو
صفحه اصلی

signpost


معنی : تابلو اعلان، تابلو راهنما، تیر حامل اعلان
معانی دیگر : (تابلو) راهنمای رانندگی، تیر، علامت، تیر راهنما، نشانگاه

انگلیسی به فارسی

تابلو اعلان، تیر حامل اعلان، تابلو راهنما


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a post bearing a sign indicating location, direction, or other information, as at a street corner.

(2) تعریف: a clear signal, guide, or clue.

• roadside post bearing a traffic sign; something that serves as a guide
a signpost is a sign beside a road with information on it such as the name of a town and how far away it is.
the signpost of a future event is a clear indication of it.
traffic sign, guidepost

مترادف و متضاد

تابلو اعلان (اسم)
signpost

تابلو راهنما (اسم)
signpost

تیر حامل اعلان (اسم)
signpost

جملات نمونه

1. A signpost indicated the right road for us to follow.
[ترجمه ترگمان]
[ترجمه گوگل]یک نشانۀ نشاندهنده راه درست برای پیروی از ماست

2. I'm sure that signpost is pointing the wrong way.
[ترجمه ترگمان]مطمئنم که تابلو راه اشتباه را نشان داده
[ترجمه گوگل]من مطمئن هستم که نشانه به شیوه اشتباه اشاره دارد

3. An old-fashioned signpost pointed the way to the restaurant.
[ترجمه ترگمان]یک تابلوی قدیمی که راه رستوران را نشان می داد اشاره کرد
[ترجمه گوگل]یک نشانه قدیم نشان داد راه به رستوران

4. You need to signpost for the reader the various points you are going to make.
[ترجمه ترگمان]
[ترجمه گوگل]شما باید نقاط مختلفی را که میخواهید در اختیار خواننده قرار دهید

5. We drove past a signpost I couldn't read.
[ترجمه ترگمان]از پشت تابلویی که نمی توانستم بخوانم عبور کردیم
[ترجمه گوگل]ما یک نشانه ای را که نمیتوانستم بخوانم گذراندم

6. Turn off at the signpost for Attlebridge.
[ترجمه ترگمان]به تابلوی اعلانات اشاره کن
[ترجمه گوگل]خاموش در نشانه برای Attlebridge

7. There was a signpost where the two paths converged.
[ترجمه ترگمان]در آنجا علامتی دیده می شد که در آن دو کوره راه با هم تلاقی می کرد
[ترجمه گوگل]نشانه ای وجود داشت که دو مسیر همگرا بودند

8. The signpost points in a westerly direction.
[ترجمه ترگمان]
[ترجمه گوگل]نشانه در جهت غرب است

9. The signpost said 'London 18 miles'.
[ترجمه ترگمان]راهنمایی در لندن گفت که لندن ۱۸ مایل است
[ترجمه گوگل]این نشانه '18 مایل لندن' را می گوید

10. The early chapters of the book signpost what is going to happen further on.
[ترجمه ترگمان]
[ترجمه گوگل]فصل های اولیه نشانه کتاب آنچه در آینده اتفاق خواهد افتاد

11. Like all good history her book is a signpost to the strangeness of a world that has such deviance in it.
[ترجمه ترگمان]مثل همه تاریخچه خوبی که دارد، تابلوی عجیب غریبی است که چنین رفتاری را در آن احساس می کند
[ترجمه گوگل]همانند تمام تاریخچه های خوب، کتاب او نشانه ای از بی نظیری از جهان است که چنین انحرافی در آن وجود دارد

12. Why, that must be where the signpost wass pointing to!
[ترجمه ترگمان]این هم باید همان جایی باشد که signpost را نشان داده اند!
[ترجمه گوگل]چرا این باید در جایی باشد که نشانه به آن اشاره کردید؟

13. Inflections, positions, and signpost words are the mainstay of syntax.
[ترجمه ترگمان]
[ترجمه گوگل]واژگان، اصطلاحات و نشانه ها به عنوان مبنای نحو هستند

14. Turn left along this lane; a signpost points the way to Norber, a long limestone ridge forming the north-western skyline.
[ترجمه ترگمان]
[ترجمه گوگل]در این مسیر به سمت چپ بکشید نشانگر مسیر مسیر Norber را نشان می دهد، یک رگه بلند آهکی که از افق شمال غربی تشکیل شده است

پیشنهاد کاربران

a pole with a sign on it, esp. showing the way to a place or the name of a road
جهت دادن ( راهنمایی کردن )

علامت هشدار

راهنما

علامت گذاری کردن

signpost ( آینده پژوهی )
واژه مصوب: هشداره
تعریف: رویداد یا آستانه ای که می تواند تعیین کنندۀ آسیب پذیری یا اعتبار یک فرض باشد


کلمات دیگر: