کلمه جو
صفحه اصلی

disturbances

انگلیسی به فارسی

اختلالات، اختلال، مزاحمت، ناراحتی، تعرض، اشوب، پریشانی


جملات نمونه

1. market disturbances
آشفتگی در وضع بازار

2. repeated disturbances in the streets
اغتشاشات پی درپی در خیابان ها

پیشنهاد کاربران

اختلالات

نا بسامانی ها


کلمات دیگر: