کلمه جو
صفحه اصلی

disparity


معنی : ناجوری، اختلاف، عدم توافق، بی شباهتی
معانی دیگر : تمایز، ناسانی، نابرابری، تفاوت کامل، از هم جدایی، ناهمخوانی، فرور

انگلیسی به فارسی

ناجوری، بی‌شباهتی، عدم‌توافق، اختلاف


تناقض، اختلاف، ناجوری، بی شباهتی، عدم توافق


انگلیسی به انگلیسی

• inequality; difference, dissimilarity
a disparity between things is a difference between them; a formal word.

مترادف و متضاد

ناجوری (اسم)
dissonance, inconvenience, contrariness, inconsistency, incoherence, inconsistence, unlikelihood, discordance, disparity, heterogeny, incommodity, inconsonance, xenogenesis

اختلاف (اسم)
friction, quarrel, cross, discord, division, variation, disagreement, difference, schism, schismatism, scissoring, variance, disparity, discrepancy, dissension, versatility, inequality, mean square deviation

عدم توافق (اسم)
objection, discord, disagreement, disaccord, odds, discordance, disparity, discrepancy, disconformity, disharmony, dissension, dissidence, irreconcilability

بی شباهتی (اسم)
disparity, dissimilation, dissimilitude

difference


Synonyms: alterity, discrepancy, disproportion, dissemblance, dissimilarity, dissimilitude, distinction, divergence, divergency, diverseness, gap, imbalance, imparity, incongruity, inequality, otherness, unevenness, unlikeness, variation


Antonyms: alikeness, equality, likeness, sameness, similarity


جملات نمونه

1. the disparity between his desires and the realities of his life
تمایز بین آرزوهای او و واقعیات زندگانیش

2. There is great disparity between the amount of work that I do and what I get paid for it.
[ترجمه R3Z4] ]اختلاف زیادی بین مقدار کاری که من انجام می دهم و چیزی که به خاطر آن به من پرداخت میشود وجود دارد
[ترجمه ترگمان]اختلاف زیادی بین مقدار کاری که من انجام می دهم و آنچه که به آن می پردازم وجود دارد
[ترجمه گوگل]بین میزان کاری که من انجام می دهم و آنچه که برای آن پرداخت می کنم تفاوت زیادی وجود دارد

3. The great disparity between the teams did not make for an entertaining game.
[ترجمه ترگمان]اختلاف بزرگ بین تیم ها برای یک بازی سرگرم کننده صورت نگرفت
[ترجمه گوگل]اختلاف بزرگ بین تیم ها برای یک بازی سرگرم کننده نبود

4. We are still seeing a disparity between the rates of pay for men and women.
[ترجمه ترگمان]ما هنوز هم اختلاف بین نرخ پرداختی برای مردان و زنان را شاهد هستیم
[ترجمه گوگل]ما هنوز هم بین نرخ های پرداخت برای مردان و زنان اختلاف نظر وجود دارد

5. People came to realize that there was great disparity between the amount of work that they did and what they got paid for it.
[ترجمه ترگمان]مردم به این نتیجه رسیدند که اختلاف زیادی بین مقدار کاری که آن ها انجام داده اند و آنچه که آن ها برای آن پرداخت کرده اند وجود دارد
[ترجمه گوگل]مردم متوجه شدند که اختلاف زیادی بین میزان کاری که انجام داده و آنچه که برای آن پرداخت می شود وجود دارد

6. In this sense, economic disparity overrides political equality in the information sphere; the marketplace of ideas has grown severely skewed.
[ترجمه ترگمان]به این معنا، نابرابری های اقتصادی در مقابل برابری سیاسی در حوزه اطلاعات را تحت الشعاع قرار می دهد؛ بازار ایده ها به شدت نامتوازن شده است
[ترجمه گوگل]به این ترتیب، نابرابری اقتصادی برابری سیاسی در حوزه اطلاعات را منحرف می کند؛ بازار ایده ها به شدت افزایش یافته است

7. Concern was also expressed over the growing disparity between living standards in Phnom Penh and in the rest of the country.
[ترجمه ترگمان]نگرانی در مورد اختلاف فزاینده بین استانداردهای زندگی در پنوم پن و بقیه کشور ابراز شد
[ترجمه گوگل]نگرانی نیز در مورد اختلاف فزاینده بین استانداردهای زندگی در پنوم پن و بقیه کشور بیان شده است

8. This disparity in social attitudes is certainly reflected in the ambivalent feelings held by retired people.
[ترجمه ترگمان]این اختلاف در نگرش های اجتماعی به طور حتم در احساسات ambivalent که توسط افراد بازنشسته برگزار می شود منعکس می شود
[ترجمه گوگل]این تفاوت در نگرش های اجتماعی قطعا در احساسات متضاد بازداشت شده توسط مردم بازتاب می شود

9. The Pop Tarts are the apotheosis of this disparity between rhetoric and achievement.
[ترجمه ترگمان]پاپ Pop سرشار از این اختلاف بین معانی بیان و موفقیت است
[ترجمه گوگل]تارهای پاپ، متضاد این اختلاف بین سخنان و دستاوردهای است

10. The disparity is acknowledged in the Bill with an attempt at a discount scheme, but that disparity has not been overcome.
[ترجمه ترگمان]این اختلاف در لایحه لایحه تخفیف مورد تایید قرار گرفته است، اما این اختلاف بر این اختلاف غلبه نکرده است
[ترجمه گوگل]این تفاوت در لایحه با تلاش برای یک طرح تخفیف تصدیق شده است، اما این تفاوت در برابری قرار نگرفته است

11. Of course, disparity between the timber industry and environmental groups centres on the definition of sustainability.
[ترجمه ترگمان]البته، اختلاف بین صنعت چوب و مراکز اجتماعی بر روی تعریف پایداری وجود دارد
[ترجمه گوگل]البته، تفاوت بین صنایع چوب و گروه های زیست محیطی بر تعریف پایداری تمرکز می کند

12. The disparity between solar noon and mean noon widens and narrows as the seasons change, on a sliding scale.
[ترجمه ترگمان]اختلاف بین ظهر و میانگین ظهر بزرگ تر و باریک می شود و فصل تغییر می کند و در مقیاس لغزشی تغییر می کند
[ترجمه گوگل]اختلاف بین غروب خورشید و متوسط ​​ظهر، در مقیاس کشویی، به عنوان تغییر فصل تغییر می کند

13. We are still seeing a disparity between men's and women's salaries.
[ترجمه ترگمان]ما هنوز هم اختلاف بین حقوق زنان و مردان را می بینیم
[ترجمه گوگل]ما هنوز هم بین منافع مردان و زنان تفاوت می کنیم

14. Despite the disparity in execution the result is surprisingly similar.
[ترجمه ترگمان]علی رغم این اختلاف در اجرا، نتیجه به طرز شگفت آوری مشابه است
[ترجمه گوگل]علیرغم اختلاف در اجرای، نتیجه شگفت انگیز است

15. Barricades Week revealed the enormous disparity between de Gaulle's policy and the reality of its implementation.
[ترجمه ترگمان]* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
[ترجمه گوگل]هفته بارریکا تفاوت های زیادی بین سیاست دگل و واقعیت اجرای آن نشان داد

The disparities of age, income, and education of the two neighbors were obvious.

نابرابریهای سن و درآمد و تحصیلات آن دو همسایه بارز بود.


the disparity between his desires and the realities of his life

تمایز بین آرزوهای او و واقعیات زندگانیش


پیشنهاد کاربران

ناهمخوانی، نابرابر، تفاوت، اختلا

ناهمخوانی
اختلاف
تمایز

پراکندگی قدرت disparity of powers


The glaring disparity
تمایز روشن

تبعیض

نابرابری

ناهمخوانی، تفاوت ، عدم همخوانی ( noun )


کلمات دیگر: